پارت ¹

پارت ¹

فیک : شب تاریک 🕸🖤

ویو -

امروز قرار بود با جینا برم بار ع راستی من ا٫تم ۱۹ سالمه بهترین دوستم جینا هست که یک ماه ازش بزرگترم من تو سئول زندگی میکنم پدرم یکی از بزرگترین بند مافیای سئول هستش که وقتی مادرم فوت کرد افسرده شد اصلا ب من اهمیت نمیداد ولی ب عنم بود پدر من بعد فوت مادرم قمار بازی میکرد و شب دیر وقت ب خونه میومد و همیشه منو کتک میزد چون هر شب تو قمار میباخت
من واقعا از پدرم متنفر بودم

ک یهو گوشیم زنگ خورد......جینا بود

مکالمه ا٫ت و جینا

-الو....

&سلام خرم پنج دقیقه دیه دم درتونم بیا پایین

ویو ا٫ت

وایییی ریدم خیلی غرق افکارم بودم زمان از دستم رفته هنو حاضر نشدم

&..ا٫ت....اااا٫تتتتتتتتتت

- ها... اره بله دو دقیقه دیه پایینم

& باش میبینمت

-اییش برو گمشو

پایان مکالمه

رفتم کمدمو باز کردم لباس سیاهمو برداشتم و پوشیدم کمی کوتا بود ولی بیخی... ( عکسشو میزارم)

رفتم ی میکاپ ساده ای کردم و با رژ لب قرمز.....موهامو دم اسبی بستم کفش پاشنه بلند سیاهامو پوشیدم و رفتم پایین



ک جینا رو دیدم و سوار ماشین شدم و ب طرف بار حرکت کردیم


شرط نداره بیب
حمایت بشه :)
ساعت بعد پارت دو رو میزارم ♡