فیک:"بزار نجاتت بدم"۱۶
《علامت ها:
_ا.ت
×جونگ کوک
÷نامجون
+یونگی
&تهیونگ》
_عمو جان بسه دیگه گریه نکنید خواهش میکنم!
*ا.ت لطفا منو ببخش...من این همه مدت توی نیویورک بودم و این اتفاقای وحشتناک واسه تو افتاد! همش بخاطر یه سفر کاری مسخره از تو قافل شدم...منو ببخش دخترم!
_عمو جان تورو خدا! منکه خوبم!
آقای کیم برعکس سنش به طرز خیلی عجیب و خیره کنندهای جوون و جذاب به نظر میومد!
موهاش قهوهایه روشن بود و قد خیلی بلندی داشت که حلال زادگی نامجونو توجیح میکرد!
اندام ورزیدهای داشت که با این همه باشگاه رفتن همینم ازش انتظار میرفت!
یه کت و شلوار به رنگ قهوهایه تیره به تن داشت و چمدون گل گلیش گوشهای از اتاق رها شده
خوشا به حال دل خوجستهی آقای کیم!
بالا فاصله بعد اینکه نامجون بهش خبر داده بود چه اتفاقی افتاده با هواپیمای شخصیش خودشو به کره رسوند و با همون سر و وضع و وسایل هاش به بیمارستان اومده بود
از دیشب که رسیده بود کل شب داشت گریه و زاری میکرد و از برادرش بخاطر این بلاهایی که سر امانتیش اومده بود معذرت خواهی میکرد و خودشو مقصر میدونست
÷پدر؟ شما که هنوز اینجایید! لطفا برگرید خونه و لباساتونو عوض کنید برای شب دوباره میتونید برگردید
آقای کیم با دیدن نامجون گریه کردنو بیخیال شدو به سمت حمله برد!
*پسرهی احمق! تو بعد این همه اتفاق که افتاده تازه به من خبر میدی؟ تو اینجا هویج بودی وقتی این بلا ها سر دختر من میومد چلغوز؟
÷آی آی...پدرجان به روح مادرم قسم من هر کاری تونستم کردم
*زر زر نکن پسرهی بدرد نخور! هم اتاقیش که یکی دیگه بودم اونیم که بهش قلب اهدا کرده ینفر دیگه بوده وقتیم که این اتفاقا برای دختر قشنگم افتاده تو اونجا تشریف نداشتی! پس دقیقا چیکار کردی بی عرضه؟
÷یجوری میگید که ا.ت دختر یکی یدونتونه و منو از تو جوب پیدا کردین!
*هع!خیلی اعتماد به نفس داریا! جوب؟ تورو از توی سگدونی پیدا کردیم!ولی نمیدونم چرا حتی اندازهی سگم مسئولیت پذیر نیستی!
آقای کیم تاحالا نه به کسی پرخاش کرده بود نه تاحالا کسی ازش حرفای غیر مودبانه شنیده بود! پس طبیعی بود که پشماینامجون و ا.ت بریزه
+چه خبره اینجا! آقای کیم!
*اووووو یونگیاااا پسر شیطونم! حالت چطوره؟
÷انگار همه بچه هاشن جز من...
*خفه شو کره خر! بیا ببین پسر قشنگمممم حتما سوختن بدنت توهم بخاطر بی مسئولیتی این بی مغز بوده نه؟ بزار ببینم صورتت چیزیش نشده؟
+نه آقای کیم من خوبم!
×ببخشیییید پنج دقیقه دیر کردم!
_بیا جونگ کوک خوب وقتی اومدی
*بزار ببینم...این مرد جوان و جذاب باهات چه ارتباطی داره ا.ت؟
×منو میگید ؟
*نه نه...اون مرد جوان با موهای فر که پشت سرت ایستاده
_نمیشناسمش...اون کیه جونگ کوک
&شما لطف دارید قربان...ببخشید که خودمو معرفی نکردم!من کیم تهیونگ هستم
.
.
.
계속
_ا.ت
×جونگ کوک
÷نامجون
+یونگی
&تهیونگ》
_عمو جان بسه دیگه گریه نکنید خواهش میکنم!
*ا.ت لطفا منو ببخش...من این همه مدت توی نیویورک بودم و این اتفاقای وحشتناک واسه تو افتاد! همش بخاطر یه سفر کاری مسخره از تو قافل شدم...منو ببخش دخترم!
_عمو جان تورو خدا! منکه خوبم!
آقای کیم برعکس سنش به طرز خیلی عجیب و خیره کنندهای جوون و جذاب به نظر میومد!
موهاش قهوهایه روشن بود و قد خیلی بلندی داشت که حلال زادگی نامجونو توجیح میکرد!
اندام ورزیدهای داشت که با این همه باشگاه رفتن همینم ازش انتظار میرفت!
یه کت و شلوار به رنگ قهوهایه تیره به تن داشت و چمدون گل گلیش گوشهای از اتاق رها شده
خوشا به حال دل خوجستهی آقای کیم!
بالا فاصله بعد اینکه نامجون بهش خبر داده بود چه اتفاقی افتاده با هواپیمای شخصیش خودشو به کره رسوند و با همون سر و وضع و وسایل هاش به بیمارستان اومده بود
از دیشب که رسیده بود کل شب داشت گریه و زاری میکرد و از برادرش بخاطر این بلاهایی که سر امانتیش اومده بود معذرت خواهی میکرد و خودشو مقصر میدونست
÷پدر؟ شما که هنوز اینجایید! لطفا برگرید خونه و لباساتونو عوض کنید برای شب دوباره میتونید برگردید
آقای کیم با دیدن نامجون گریه کردنو بیخیال شدو به سمت حمله برد!
*پسرهی احمق! تو بعد این همه اتفاق که افتاده تازه به من خبر میدی؟ تو اینجا هویج بودی وقتی این بلا ها سر دختر من میومد چلغوز؟
÷آی آی...پدرجان به روح مادرم قسم من هر کاری تونستم کردم
*زر زر نکن پسرهی بدرد نخور! هم اتاقیش که یکی دیگه بودم اونیم که بهش قلب اهدا کرده ینفر دیگه بوده وقتیم که این اتفاقا برای دختر قشنگم افتاده تو اونجا تشریف نداشتی! پس دقیقا چیکار کردی بی عرضه؟
÷یجوری میگید که ا.ت دختر یکی یدونتونه و منو از تو جوب پیدا کردین!
*هع!خیلی اعتماد به نفس داریا! جوب؟ تورو از توی سگدونی پیدا کردیم!ولی نمیدونم چرا حتی اندازهی سگم مسئولیت پذیر نیستی!
آقای کیم تاحالا نه به کسی پرخاش کرده بود نه تاحالا کسی ازش حرفای غیر مودبانه شنیده بود! پس طبیعی بود که پشماینامجون و ا.ت بریزه
+چه خبره اینجا! آقای کیم!
*اووووو یونگیاااا پسر شیطونم! حالت چطوره؟
÷انگار همه بچه هاشن جز من...
*خفه شو کره خر! بیا ببین پسر قشنگمممم حتما سوختن بدنت توهم بخاطر بی مسئولیتی این بی مغز بوده نه؟ بزار ببینم صورتت چیزیش نشده؟
+نه آقای کیم من خوبم!
×ببخشیییید پنج دقیقه دیر کردم!
_بیا جونگ کوک خوب وقتی اومدی
*بزار ببینم...این مرد جوان و جذاب باهات چه ارتباطی داره ا.ت؟
×منو میگید ؟
*نه نه...اون مرد جوان با موهای فر که پشت سرت ایستاده
_نمیشناسمش...اون کیه جونگ کوک
&شما لطف دارید قربان...ببخشید که خودمو معرفی نکردم!من کیم تهیونگ هستم
.
.
.
계속
۴۷.۸k
۲۷ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.