وانشات گیتار بیس تک پارتی (پارت دوم)
وانشات گیتار بیس (تک پارتی)
پارت دوم*
دیگه نمیتونست تحمل کنه سیگارشو خاموش کرد و به سمت پله ها حرکت کرد شاید میتونست یکم باهاش حرف بزنه تا شاید بتونه کاری که کرده رو درشت کنه اشتباهشو جبران کنه!! ازش بخواد که یکبار دیگه ببینتش دلش براش تنگ شده خیلی زیاد اون عاشق اون دختر بود بیشتر از هر کسی بیشتر از هر چیزی اون هنوز هم نمیتونست باور کنه یه همچین کاری رو با تمام زندگیش کرده!!
قدم های سنگینش رو روی پله های چوبی میذاشت و به سمت بالا حرکت میکرد صدای سکوت... صدای باد که پرده هارو به حرکت در می اورد و غژ غژ پله های چوبی... بوی سیگار و مزه ی تلخ شراب باعث میشد احساس مرگ کنه... اون حالا واقعا تنهایی رو حس کرده بود بدون اون دختر اون هیچی نبود... اون واقعا کی بود! تاحالا عشق رو احساس نکرده بود تا اینکه چشای اون دختر رو دید اون دختر دلیلی بود که بتونه اان یه موزیسین بشه... اون دختر تنها کسی بود که به صدای گیتار بیس اون پسر که از نظر بقیه اون ساز نتنها صدای خوبی نداشت بلکه اونا به اون پسر میگفتن لات و دختر باز... اون پسر. واقعا میخواست سازشو به صدا دربیاره ولی کسی نبودکه به صدای سازش گوش بده تا اینکه اون دختر نشست و به موسیقی که اون پسر خودش ساخته بود گوش کرد اون همونجا به چشای دختر باخت.... دیگه نتونست تحمل کنه... عشقشو به دختر ابراز کرد... دخترم اونو میخواست و همه ی اینها باهم دست به دست هم داد که اون الان اینجاست و حالا با دلیل زندگیش چیکار کرده؟!!! اون به اون خیانت کرده... ولی این همش نیست اون صداشو برای اون دختر بالا برده و اون دختر رو زده... پش دلیلی نداشت که به خواد به زندگیش ادامه بده هیچ دلیلی نداشت اون حالا یه ادم پوچ بود... و داشت بیشتر خورد میشد!!
(خب سلام بچهه ها اینم پارت دومش راستی این درسته تک پارتیه ولی خب من نمیتونستم همهشو باهم اپلود کنم چون ویسگون هنگ کرده نمیزاره بیشتر از یه حدی اپلود کنم و خب مجبورم اینجوری اپلود کنم ولی خب تک پارتیه)
لایک و کامت بوص
پارت دوم*
دیگه نمیتونست تحمل کنه سیگارشو خاموش کرد و به سمت پله ها حرکت کرد شاید میتونست یکم باهاش حرف بزنه تا شاید بتونه کاری که کرده رو درشت کنه اشتباهشو جبران کنه!! ازش بخواد که یکبار دیگه ببینتش دلش براش تنگ شده خیلی زیاد اون عاشق اون دختر بود بیشتر از هر کسی بیشتر از هر چیزی اون هنوز هم نمیتونست باور کنه یه همچین کاری رو با تمام زندگیش کرده!!
قدم های سنگینش رو روی پله های چوبی میذاشت و به سمت بالا حرکت میکرد صدای سکوت... صدای باد که پرده هارو به حرکت در می اورد و غژ غژ پله های چوبی... بوی سیگار و مزه ی تلخ شراب باعث میشد احساس مرگ کنه... اون حالا واقعا تنهایی رو حس کرده بود بدون اون دختر اون هیچی نبود... اون واقعا کی بود! تاحالا عشق رو احساس نکرده بود تا اینکه چشای اون دختر رو دید اون دختر دلیلی بود که بتونه اان یه موزیسین بشه... اون دختر تنها کسی بود که به صدای گیتار بیس اون پسر که از نظر بقیه اون ساز نتنها صدای خوبی نداشت بلکه اونا به اون پسر میگفتن لات و دختر باز... اون پسر. واقعا میخواست سازشو به صدا دربیاره ولی کسی نبودکه به صدای سازش گوش بده تا اینکه اون دختر نشست و به موسیقی که اون پسر خودش ساخته بود گوش کرد اون همونجا به چشای دختر باخت.... دیگه نتونست تحمل کنه... عشقشو به دختر ابراز کرد... دخترم اونو میخواست و همه ی اینها باهم دست به دست هم داد که اون الان اینجاست و حالا با دلیل زندگیش چیکار کرده؟!!! اون به اون خیانت کرده... ولی این همش نیست اون صداشو برای اون دختر بالا برده و اون دختر رو زده... پش دلیلی نداشت که به خواد به زندگیش ادامه بده هیچ دلیلی نداشت اون حالا یه ادم پوچ بود... و داشت بیشتر خورد میشد!!
(خب سلام بچهه ها اینم پارت دومش راستی این درسته تک پارتیه ولی خب من نمیتونستم همهشو باهم اپلود کنم چون ویسگون هنگ کرده نمیزاره بیشتر از یه حدی اپلود کنم و خب مجبورم اینجوری اپلود کنم ولی خب تک پارتیه)
لایک و کامت بوص
۱۲.۵k
۲۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.