عشق نیست.. نفرته! p⁶
از زبان ا/ت :
زدم به ارنج سولی و گفتم : هیسسس دختر!
سولیم گفت : خب دیگه ما بریم.. بیا ا/ت..!
شوگا گفت : وایسید ... ا/ت من از طرف مارا عذر خواهی میکنم.
سولی گفت : هوم؟ چی؟ نشنیدم؟ مارا خانم زبون ندارن؟
مارا گفت : اوففففف.. باشه خب ببخشید.
گفتم : اشکال نداره .. شما نامزد شوگا هستین؟
مارا لبخند زد و دست شوگا رو گرفت و گفت : بله.. به زودی هم ازدواج میکنیم..
لبخندی زدم و گفتم : تبریک میشم... به پای هم پیر شید.
سولی گفت : ووویییی ببخشید بد رفتاری کردم.. اوخی چه زوج خوشگلی وای خیلی به هم میاین.
از زبان شوگا :
می خواستم بگم نه که مارا گفت : بیا بریم عزیزم.
کی گفته قراره با مارا ازدواج کنم اخهههه
شب : از زبان شوگا
مارا رو رسوندم خونه و رفتم عمارت خودمون.
رفتم داخل که اجوما اومد پیشم (آجوما خدمتکار شوگا عه دیگه میدونید 😂👍)
آجوما : پسرم خوش اومدی.. راستی تهیونگ اومده تو سالن اصلیه.
گفتم : باشه ممنون. یه قهوه هم برام بیار دستت درد نکنه
۰۰۰۰
یلدا مبارکککک ( پیشاپیش 🗿🤌)
لی لی لی لیللیلیلی 🎉💃💃
زدم به ارنج سولی و گفتم : هیسسس دختر!
سولیم گفت : خب دیگه ما بریم.. بیا ا/ت..!
شوگا گفت : وایسید ... ا/ت من از طرف مارا عذر خواهی میکنم.
سولی گفت : هوم؟ چی؟ نشنیدم؟ مارا خانم زبون ندارن؟
مارا گفت : اوففففف.. باشه خب ببخشید.
گفتم : اشکال نداره .. شما نامزد شوگا هستین؟
مارا لبخند زد و دست شوگا رو گرفت و گفت : بله.. به زودی هم ازدواج میکنیم..
لبخندی زدم و گفتم : تبریک میشم... به پای هم پیر شید.
سولی گفت : ووویییی ببخشید بد رفتاری کردم.. اوخی چه زوج خوشگلی وای خیلی به هم میاین.
از زبان شوگا :
می خواستم بگم نه که مارا گفت : بیا بریم عزیزم.
کی گفته قراره با مارا ازدواج کنم اخهههه
شب : از زبان شوگا
مارا رو رسوندم خونه و رفتم عمارت خودمون.
رفتم داخل که اجوما اومد پیشم (آجوما خدمتکار شوگا عه دیگه میدونید 😂👍)
آجوما : پسرم خوش اومدی.. راستی تهیونگ اومده تو سالن اصلیه.
گفتم : باشه ممنون. یه قهوه هم برام بیار دستت درد نکنه
۰۰۰۰
یلدا مبارکککک ( پیشاپیش 🗿🤌)
لی لی لی لیللیلیلی 🎉💃💃
۵.۴k
۲۹ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.