دوپارتی
دوپارتی
پارت 1
جیمین
درخواستی
وقتی حامله بودی میزنتت
ا.ت 25 سالشه دوساله با جیمین ازدواج کرده و یک ماهه حاملس
جیمین 28 ساله و دوساله با ا.ت ازدواج کرده
ا.ت
ساعت تقریبا ساعت 11 بود جیمین هنوز نیومده بود اخه همیشه ساعت 8 یا 9 خونه بود و از وقتی هم فهمیده حاملم ساعت 7 میاد خونه ولی اینبار دیر کرده روی کاناپه نشسته بودم که با باز شدن در خوشحال شدم و بلند شدم که دیدم جیمین تلوتلو میاد فکر کنم مست باشه رفتم
- جیمین مستی!؟!
+ ا.ت زیادی حرف نزن (با حالته مستی)
معلومه مسته اونم خیلی مست
- جیمین حالت خوبه؟؟
همین که حرفم تموم شد سیلی خیلی محکمی نسارم کرد که بغض کردم این جیمین بود روی من دست بلند کرد جیمینی که فقط با حرف های شیرین و عاشقانه با من حرف میزد الان رو من دست بلند کرد دیگه نتونستم و اشک هام سرازیر شد و بدون هیچ حرفی به سمت اتاق رفتم و روی تخت نشستم و گریه کردم که خوابم برد
ویو ی جیمین
با همکار هام تصمیم گرفتم برم بار ولی این شوکه ا.ت بچه کوچولوم تنها میمونن ولی با اسرار های زیاد همکارام رفتم و ساعت از دستم در رفت نگاه کردم و دیدم که ساعت 11 هستش حتما ا.ت نگرانه بزور خودم رو بزور به ماشین رسوندم و به خونه رسیدم خیلی مست بودم در رو باز کردم که ا.ت اومد پیشم حواسم به خودم نبود یک سیلی محکم به ا.ت زدم و بعد از سیلی به خودم اومدم که فهمیدم چیکار کردم تا خواستم حرف بزنم ا.ت رفت اتاق حتما ناراحت شده باید از دلش در بیارم
رفتم دم در اتاق 10 مین اونجا و فقط با ا.ت حرف میزدم
+ ا.ت عزیزم... عروسکم... خانم پارک.... ا.تی من
-............
+ ا.ت عزیزم من مست بودم عزیزم
-........
دیگه نگران شدم در رو باز کردم و دیدم ا.ت خوابیده خیالم راحت شد رفتم به بغلم کیشدم و موهای بلند و لخت رو نوازش میکرد و بوس میکردم که منم خوابم برد
صبح
.......
پارت 1
جیمین
درخواستی
وقتی حامله بودی میزنتت
ا.ت 25 سالشه دوساله با جیمین ازدواج کرده و یک ماهه حاملس
جیمین 28 ساله و دوساله با ا.ت ازدواج کرده
ا.ت
ساعت تقریبا ساعت 11 بود جیمین هنوز نیومده بود اخه همیشه ساعت 8 یا 9 خونه بود و از وقتی هم فهمیده حاملم ساعت 7 میاد خونه ولی اینبار دیر کرده روی کاناپه نشسته بودم که با باز شدن در خوشحال شدم و بلند شدم که دیدم جیمین تلوتلو میاد فکر کنم مست باشه رفتم
- جیمین مستی!؟!
+ ا.ت زیادی حرف نزن (با حالته مستی)
معلومه مسته اونم خیلی مست
- جیمین حالت خوبه؟؟
همین که حرفم تموم شد سیلی خیلی محکمی نسارم کرد که بغض کردم این جیمین بود روی من دست بلند کرد جیمینی که فقط با حرف های شیرین و عاشقانه با من حرف میزد الان رو من دست بلند کرد دیگه نتونستم و اشک هام سرازیر شد و بدون هیچ حرفی به سمت اتاق رفتم و روی تخت نشستم و گریه کردم که خوابم برد
ویو ی جیمین
با همکار هام تصمیم گرفتم برم بار ولی این شوکه ا.ت بچه کوچولوم تنها میمونن ولی با اسرار های زیاد همکارام رفتم و ساعت از دستم در رفت نگاه کردم و دیدم که ساعت 11 هستش حتما ا.ت نگرانه بزور خودم رو بزور به ماشین رسوندم و به خونه رسیدم خیلی مست بودم در رو باز کردم که ا.ت اومد پیشم حواسم به خودم نبود یک سیلی محکم به ا.ت زدم و بعد از سیلی به خودم اومدم که فهمیدم چیکار کردم تا خواستم حرف بزنم ا.ت رفت اتاق حتما ناراحت شده باید از دلش در بیارم
رفتم دم در اتاق 10 مین اونجا و فقط با ا.ت حرف میزدم
+ ا.ت عزیزم... عروسکم... خانم پارک.... ا.تی من
-............
+ ا.ت عزیزم من مست بودم عزیزم
-........
دیگه نگران شدم در رو باز کردم و دیدم ا.ت خوابیده خیالم راحت شد رفتم به بغلم کیشدم و موهای بلند و لخت رو نوازش میکرد و بوس میکردم که منم خوابم برد
صبح
.......
۴.۹k
۱۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.