ولیعهد بزرگ کره
پارت 1
ویو ا.ت
صبح با صدای خدمتکار شخصیم جیمی بیدار شدم
(علامت جیمی^)
^بانوی من....بانو ا.ت
هومممممم....چیه جیمی چیشده؟
^بانوی من صبحه لطفا بیدار شید
باشه باشه بیدارم
^پدرتون برای صبحونه صداتون کردن
باشه...یه لباس کفش برام بیار
^چشم بانو
میدونی پدرم برای چی گفته برای صبحونه برم پایین؟
^خیر بانوی من
جیمان هم میاد؟
^اگر میخوایید از خدمتکارشون بپرسم؟
نه نمیخواد زودتر بریم حموم
با کمک جیمی رفتم حموم و برگشتم جیمی موهام رو خشک کرد و برام بافت و کمکم کرد لباس و کفم رو پوشم و در اتاق رو برام باز کرد و پشت سرم به سمت سالن غذاخوری راه افتاد پدر و جیان توی سالن بودن و داشتن حرف میزدن
تعظیم کوتاهی کردم و رفتم رو به روی خواهرم نشستم بعد از تموم شدن غذا پدرم میخواست صحبت کنه که گفت
ادامه دارد
ویو ا.ت
صبح با صدای خدمتکار شخصیم جیمی بیدار شدم
(علامت جیمی^)
^بانوی من....بانو ا.ت
هومممممم....چیه جیمی چیشده؟
^بانوی من صبحه لطفا بیدار شید
باشه باشه بیدارم
^پدرتون برای صبحونه صداتون کردن
باشه...یه لباس کفش برام بیار
^چشم بانو
میدونی پدرم برای چی گفته برای صبحونه برم پایین؟
^خیر بانوی من
جیمان هم میاد؟
^اگر میخوایید از خدمتکارشون بپرسم؟
نه نمیخواد زودتر بریم حموم
با کمک جیمی رفتم حموم و برگشتم جیمی موهام رو خشک کرد و برام بافت و کمکم کرد لباس و کفم رو پوشم و در اتاق رو برام باز کرد و پشت سرم به سمت سالن غذاخوری راه افتاد پدر و جیان توی سالن بودن و داشتن حرف میزدن
تعظیم کوتاهی کردم و رفتم رو به روی خواهرم نشستم بعد از تموم شدن غذا پدرم میخواست صحبت کنه که گفت
ادامه دارد
۱.۸k
۰۲ آبان ۱۴۰۳