چگونگی پیدایش بهائیت:
چگونگی پیدایش بهائیت:
بررسی تاریخچه این فرقه نشان می دهد که این فرقه پیش از آنکه یک فرقه دینی باشد، یک فرقه ی سیاسی بوده است. چنانکه می دانید بهائیت انشعابی از بابیگری و بابیگری، انشعابی از شیخیگری است. در اوایل قرن 19، شیخ احمد احسایی و سید کاظم رشتی ادعا کردند که رابطه مستقیم با امام زمان (عج) دارند و رابط بین ایشان و مردم هستند. ایندو راه ورسم شیخی را پدید آوردند و پیروانی پیدا کردند . پس از سید کاظم رشتی، سید علی محمد شیرازی (محمد باب) ادعای بابیت امام زمان (عج) کرد. سپس خود را امام زمان (عج) نامید و بعدها مدعی نبوت شد و سرانجام در تبریز محاکمه، زندان و اعدام شد. از آنجا که بابیان، شورش هایی علیه دولت وقت ایران به راه انداخته بودند و تا سر حد سوء قصد به ناصر الدین شاه پیش رفته بودند، کشور های خارجی به ویژه روسیه، حمایت بسیاری از این گروه به عمل می آوردند و همین حمایت ها بود که منشاء ظهور میرزا حسینعلی معروف به بهاء الله و پیدایش فرقه بهائیت پس از مرگ محمد باب شد. شواهد فراوانی درباره رابطه بهاء الله با دولت روسیه و حمایت بی شائبه روسیه از وی وجود دارد از جمله:
یک بار زمانی که در دوره حکومت محمد شاه، وی حکم اعدام بهاء الله را صادر کرد، کارمندان و سردمداران روس تلاش کردند وی را پیش از اجرای دستور شاه، به روسیه فراری دهند که البته با درگذشت شاه، رفع خطر شد.
بار دیگر زمانی که بهاء الله خبر ناکامی بابیان در ترور ناصر الدین شاه را شنید، به مقر سفارت روس فرار کرد و "کینیاز دالگورکی" سفیر وقت روسیه در ایران، را به یاری خواست. دالگورکی برای نجات بهاء الله، نهایت تلاش خود را مبذول داشت و در نتیجهء تلاشهای وی بود که بهاء اعدام نشد و صرفا به عراق تبعید شد [1] . جالب آن است که بهاء بعدا به افتخار امپراطور روس، "نیکلاویچ الکساندردوم" لوحی نازل کرد که در آن چنین آمده: "یکی از سفرای تو هنگامی که در زندان تهران، در غل و زنجیر بودم، مرا یاری کرد. به همین جهت خداوند برای تو مقامی نوشته که جز او هیچکس نمی تواند به آن احاطه پیدا کند [2] !." ناگفته پیداست که وجود چنین مقام والایی نزد خدا برای امپراطوری که فجایع فراوانی در جنگهای ایران و روسیه و نیز در جنگ با سایر کشورها صورت داده، بسیار جای تعجب است.
ذکر این نکته نیز لازم است که کشورهای استعماری دیگری چون انگلیس و فرانسه نیز به دنبال برقرار ارتباط با بهاء بودند، اما وی تا پایان به حکومت روس وفادار ماند. جالب است بدانید در زمان حاضر نیز این فرقه مورد حمایت بسیاری از کشورهای استعمار گر به ویژه اسرائیل است. این موارد و شواهد فراوان دیگر به روشنی نشان می دهد که این فرقه، یک فرقه کاملا سیاسی بود که با حمایت بیگانگان و برای مبارزه با حکومت وقت ایران شکل گرفت و رشد و نمو یافت. به نظر شما، آیا چنین فرقه ای می تواند، به عنوان یک دین الهی که انسان را به سعادت ابدی رهنمون می سازد، به حساب آید؟!
[1] ر.ک: قرن بدیع ج 2 صص 33-34
[2] ر.ک: قرن بدیع ج 2 صص 48-49
بررسی تاریخچه این فرقه نشان می دهد که این فرقه پیش از آنکه یک فرقه دینی باشد، یک فرقه ی سیاسی بوده است. چنانکه می دانید بهائیت انشعابی از بابیگری و بابیگری، انشعابی از شیخیگری است. در اوایل قرن 19، شیخ احمد احسایی و سید کاظم رشتی ادعا کردند که رابطه مستقیم با امام زمان (عج) دارند و رابط بین ایشان و مردم هستند. ایندو راه ورسم شیخی را پدید آوردند و پیروانی پیدا کردند . پس از سید کاظم رشتی، سید علی محمد شیرازی (محمد باب) ادعای بابیت امام زمان (عج) کرد. سپس خود را امام زمان (عج) نامید و بعدها مدعی نبوت شد و سرانجام در تبریز محاکمه، زندان و اعدام شد. از آنجا که بابیان، شورش هایی علیه دولت وقت ایران به راه انداخته بودند و تا سر حد سوء قصد به ناصر الدین شاه پیش رفته بودند، کشور های خارجی به ویژه روسیه، حمایت بسیاری از این گروه به عمل می آوردند و همین حمایت ها بود که منشاء ظهور میرزا حسینعلی معروف به بهاء الله و پیدایش فرقه بهائیت پس از مرگ محمد باب شد. شواهد فراوانی درباره رابطه بهاء الله با دولت روسیه و حمایت بی شائبه روسیه از وی وجود دارد از جمله:
یک بار زمانی که در دوره حکومت محمد شاه، وی حکم اعدام بهاء الله را صادر کرد، کارمندان و سردمداران روس تلاش کردند وی را پیش از اجرای دستور شاه، به روسیه فراری دهند که البته با درگذشت شاه، رفع خطر شد.
بار دیگر زمانی که بهاء الله خبر ناکامی بابیان در ترور ناصر الدین شاه را شنید، به مقر سفارت روس فرار کرد و "کینیاز دالگورکی" سفیر وقت روسیه در ایران، را به یاری خواست. دالگورکی برای نجات بهاء الله، نهایت تلاش خود را مبذول داشت و در نتیجهء تلاشهای وی بود که بهاء اعدام نشد و صرفا به عراق تبعید شد [1] . جالب آن است که بهاء بعدا به افتخار امپراطور روس، "نیکلاویچ الکساندردوم" لوحی نازل کرد که در آن چنین آمده: "یکی از سفرای تو هنگامی که در زندان تهران، در غل و زنجیر بودم، مرا یاری کرد. به همین جهت خداوند برای تو مقامی نوشته که جز او هیچکس نمی تواند به آن احاطه پیدا کند [2] !." ناگفته پیداست که وجود چنین مقام والایی نزد خدا برای امپراطوری که فجایع فراوانی در جنگهای ایران و روسیه و نیز در جنگ با سایر کشورها صورت داده، بسیار جای تعجب است.
ذکر این نکته نیز لازم است که کشورهای استعماری دیگری چون انگلیس و فرانسه نیز به دنبال برقرار ارتباط با بهاء بودند، اما وی تا پایان به حکومت روس وفادار ماند. جالب است بدانید در زمان حاضر نیز این فرقه مورد حمایت بسیاری از کشورهای استعمار گر به ویژه اسرائیل است. این موارد و شواهد فراوان دیگر به روشنی نشان می دهد که این فرقه، یک فرقه کاملا سیاسی بود که با حمایت بیگانگان و برای مبارزه با حکومت وقت ایران شکل گرفت و رشد و نمو یافت. به نظر شما، آیا چنین فرقه ای می تواند، به عنوان یک دین الهی که انسان را به سعادت ابدی رهنمون می سازد، به حساب آید؟!
[1] ر.ک: قرن بدیع ج 2 صص 33-34
[2] ر.ک: قرن بدیع ج 2 صص 48-49
۳.۶k
۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.