مافیا من
مافیا من
کوک : واقعا دوسم داری ؟
ا.ت : آره بعد اینکه یون رو کشتی فهمیدم هیچ حسی بهش نداشتم و عاشق تو بودم
کوک : دوست دارم بیبی
ا.ت : منم صبر کن دستاتو باز کنم
داخل عمارت
ا.ت : کوکیا اینجا اتاق من و تو عه
کوک : مرسی بیبی و کوک بوسه ای رو لبای ا.ت زد
ا.ت ویو
دیگه حالم داشت بد میشد ازت متنفرم جئون کاری میکنم به پام بیوفتی
رفتم پایین جونگ کوک پشت سرم اومد پایین
کوک : بیبی گرل چرا نمیریم عمارت ما
اهه حالا چی بگم اگه بریم اونجا آدماش امکان داره بفهمن قراره چیکار کنم
ا.ت : آخه تو عمارت خودم راحت ترم اونجا خجالت میکشم اینجوری با ددیم حرف بزنم
کوک : چه بیبی خجالتی دارم من
ا.ت : نگو الان سرخ میشم
کوک : وقتی سرخ میشی خواستنی تری
ا.ت : راستی ددی امشب قراره بریم مهمونی
کوک : مهمونی کی
ا.ت : جانگ به مناسبت تولد دختر هرزه اش گرفته از همین الان بهت بگم نزدیکش نمیشی ها
کوک : باشه بیبی حسودم
ا.ت : یاا
ا.ت : مهمونی ساعت ۵ یا بهتر بگم ۲ ساعت دیگه شروع میشه و ساعت ۱۰ تموم میشه
کوک : باشه بیبی
ا.ت : من باید برم آماده شم
کوک : زود نیست
ا.ت : تازه دیرم هست بایییی
و رفتم بالا
ا.ت : عوضی درسته بازیگر خوبیم ولی نمیتونم خودمو خجالت زده نشون بدم لعنت
رفتم یه دوش ۶۰ مینی گرفتم و بعد
یه میکاپ جذاب کردم و موهام رو حالت دادم
و یه لباس نیمه باز پوشیدم
و رفتم پایین
جونگ کوک برخلاف تصورم آماده بود
ا.ت : لباس از کجا آوردی
کوک : تا تو آماده بشی رفتم یه لباس گرفتم برگشتم
ا.ت جذاب شدی
و حرکت کردیم
کوک : واقعا دوسم داری ؟
ا.ت : آره بعد اینکه یون رو کشتی فهمیدم هیچ حسی بهش نداشتم و عاشق تو بودم
کوک : دوست دارم بیبی
ا.ت : منم صبر کن دستاتو باز کنم
داخل عمارت
ا.ت : کوکیا اینجا اتاق من و تو عه
کوک : مرسی بیبی و کوک بوسه ای رو لبای ا.ت زد
ا.ت ویو
دیگه حالم داشت بد میشد ازت متنفرم جئون کاری میکنم به پام بیوفتی
رفتم پایین جونگ کوک پشت سرم اومد پایین
کوک : بیبی گرل چرا نمیریم عمارت ما
اهه حالا چی بگم اگه بریم اونجا آدماش امکان داره بفهمن قراره چیکار کنم
ا.ت : آخه تو عمارت خودم راحت ترم اونجا خجالت میکشم اینجوری با ددیم حرف بزنم
کوک : چه بیبی خجالتی دارم من
ا.ت : نگو الان سرخ میشم
کوک : وقتی سرخ میشی خواستنی تری
ا.ت : راستی ددی امشب قراره بریم مهمونی
کوک : مهمونی کی
ا.ت : جانگ به مناسبت تولد دختر هرزه اش گرفته از همین الان بهت بگم نزدیکش نمیشی ها
کوک : باشه بیبی حسودم
ا.ت : یاا
ا.ت : مهمونی ساعت ۵ یا بهتر بگم ۲ ساعت دیگه شروع میشه و ساعت ۱۰ تموم میشه
کوک : باشه بیبی
ا.ت : من باید برم آماده شم
کوک : زود نیست
ا.ت : تازه دیرم هست بایییی
و رفتم بالا
ا.ت : عوضی درسته بازیگر خوبیم ولی نمیتونم خودمو خجالت زده نشون بدم لعنت
رفتم یه دوش ۶۰ مینی گرفتم و بعد
یه میکاپ جذاب کردم و موهام رو حالت دادم
و یه لباس نیمه باز پوشیدم
و رفتم پایین
جونگ کوک برخلاف تصورم آماده بود
ا.ت : لباس از کجا آوردی
کوک : تا تو آماده بشی رفتم یه لباس گرفتم برگشتم
ا.ت جذاب شدی
و حرکت کردیم
۸۹۲
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.