☆مرگ یا عشق☆ part⁵
ویوا.ت
کوک رفت ببینه چه خبره و بعد از چند دقیقه اومد و گفت که اینجا یه قتل رخ داده
من خیلی ترسیده بودم چون منم تو این آپارتمان زندگی میکردم
ا.ت:کوک راستش اِاِاِ
کوک:بگو دیگه ا.ت دیرم شده پسرا نگران میشن
ا.ت:خب من یکم میترسم
کوک:از چی؟
ا.ت:جونگ کوک اینجا یه نفر مرده معلوم نیست قاتل و گرفتن یا نه یا قاتل رفته یا هنوز هست * داد
کوک:آروم باش ا.ت تو حالت خوب نیست
ا.ت:کوک معلومه حالم خوب نیست تو محل زندگیم یه قتل رخ داده بعد ازم میخوای آروم باشم
کوک:خب الان من چیکار کنم من که پلیس نیستم
ا.ت:نمیدونم
کوک:خب فعلا بریم بالا تا حالت بهتر بشه و من برم به پسرا هم میگم یکم دیر تر میام
ا.ت:اوهوم
ویوکوک
ا.ت خیلی ترسیده بود من باهاش رفتم تا وقتی آروم شد برم رفیتم تو خونه ا.ت اون رفت طبقه بالا که یهو....
صدای زنگ در اومد رفتم درو باز کردم کسی نبود
کوک رفت ببینه چه خبره و بعد از چند دقیقه اومد و گفت که اینجا یه قتل رخ داده
من خیلی ترسیده بودم چون منم تو این آپارتمان زندگی میکردم
ا.ت:کوک راستش اِاِاِ
کوک:بگو دیگه ا.ت دیرم شده پسرا نگران میشن
ا.ت:خب من یکم میترسم
کوک:از چی؟
ا.ت:جونگ کوک اینجا یه نفر مرده معلوم نیست قاتل و گرفتن یا نه یا قاتل رفته یا هنوز هست * داد
کوک:آروم باش ا.ت تو حالت خوب نیست
ا.ت:کوک معلومه حالم خوب نیست تو محل زندگیم یه قتل رخ داده بعد ازم میخوای آروم باشم
کوک:خب الان من چیکار کنم من که پلیس نیستم
ا.ت:نمیدونم
کوک:خب فعلا بریم بالا تا حالت بهتر بشه و من برم به پسرا هم میگم یکم دیر تر میام
ا.ت:اوهوم
ویوکوک
ا.ت خیلی ترسیده بود من باهاش رفتم تا وقتی آروم شد برم رفیتم تو خونه ا.ت اون رفت طبقه بالا که یهو....
صدای زنگ در اومد رفتم درو باز کردم کسی نبود
۵.۳k
۰۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.