مهم ترین دارایی بانتن
پارت ۴
از زبان هینا: ( در سالن)
تاکئومی: قربان ماشین امادس
مایکی باشه... برگشت سمت من*
سریع اماده شو و بیا پایین لباست رو تخت ت اتاق منه
هینا: و چرا اتاق شما؟
مایکی: چون نامزدمی
یکمی سرخ شدم ولی خب چیزی نگفتم و سرمو ب سمت مخالف هدایت کردم
مایکی با اون یاروعه ک اسمش رو کارت جلو سینش خورده بود تاکئومی رفت نمیدونم چیکار داره ولی منم ب سمت اتاقش رفتم اون اتاقش در سیاه داره چطوری دلش نمیگیره؟
وارد اتاق شدن جالبه قفل نبود وقتی وارد شدم کل اتاق نظرمو جلب کرد هم دیوار و در مشکی هم وسایل مشکی چ دلگیره ولی بیشتر از اون لباسا و جواهرات زیبایی ک روی تختش بود نظرمو جلب کرد
سریع سمتش رفتم لباس رو پوشیدم و موهامو شونه کردم و میکاپ کردم وااای خدا همه ی وسایل جنس اصله
گفشمم عوض کردم و ناخن مصنوعی هارم گذاشتم و سمت در رفتم ک چشمم ب اینه افتاد وای چ خوشگل شدم... درسته خودم خوشگلن ولی اینا ب لطف اونه... مایکی!
ران: لیدی چ زیبا شدی
سانزو: زیبا بود... زیبا تر شد
هینا؛: م. ممنون سانزو و؟
ران : ران... هایتانی ران
هینا: خوشبختم ران
سانزو : بهتره دیگه بریم
و سمت در خروجی حرکت کردیم و ی ماشین مشکی مدل بالا جلو در بود ک سانزو گفتن برم توش بشینم رفتم سمتش ران درو برام باز کرد نشستم و وقتی ب سمت چپم نگاه کنم....
لایک و فالو
از زبان هینا: ( در سالن)
تاکئومی: قربان ماشین امادس
مایکی باشه... برگشت سمت من*
سریع اماده شو و بیا پایین لباست رو تخت ت اتاق منه
هینا: و چرا اتاق شما؟
مایکی: چون نامزدمی
یکمی سرخ شدم ولی خب چیزی نگفتم و سرمو ب سمت مخالف هدایت کردم
مایکی با اون یاروعه ک اسمش رو کارت جلو سینش خورده بود تاکئومی رفت نمیدونم چیکار داره ولی منم ب سمت اتاقش رفتم اون اتاقش در سیاه داره چطوری دلش نمیگیره؟
وارد اتاق شدن جالبه قفل نبود وقتی وارد شدم کل اتاق نظرمو جلب کرد هم دیوار و در مشکی هم وسایل مشکی چ دلگیره ولی بیشتر از اون لباسا و جواهرات زیبایی ک روی تختش بود نظرمو جلب کرد
سریع سمتش رفتم لباس رو پوشیدم و موهامو شونه کردم و میکاپ کردم وااای خدا همه ی وسایل جنس اصله
گفشمم عوض کردم و ناخن مصنوعی هارم گذاشتم و سمت در رفتم ک چشمم ب اینه افتاد وای چ خوشگل شدم... درسته خودم خوشگلن ولی اینا ب لطف اونه... مایکی!
ران: لیدی چ زیبا شدی
سانزو: زیبا بود... زیبا تر شد
هینا؛: م. ممنون سانزو و؟
ران : ران... هایتانی ران
هینا: خوشبختم ران
سانزو : بهتره دیگه بریم
و سمت در خروجی حرکت کردیم و ی ماشین مشکی مدل بالا جلو در بود ک سانزو گفتن برم توش بشینم رفتم سمتش ران درو برام باز کرد نشستم و وقتی ب سمت چپم نگاه کنم....
لایک و فالو
۱۱.۷k
۲۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.