Part 53
Part 53
تهیونگ با دستش گردنه ات رو لمس کرد و این باعث مور مور بدنه ات شد
ات با صدای لرزون گرفت
ات : چی... چیکار می ..کنی
تهیونگ دهنش رو نزدیک گوشه ات کرد و گفت
تهیونگ : تیکه قلبمو که بهت دادم کجاست
ات یاده گردنبندش افتاد صورته غمگینش رو پایین کرد
ات : برو کنار
ات خواست از تهیونگ دور سه اما تهیونگ ات رو به طرف ماشین هول داد ات کمرش به ماشین تیکه داد تهیونگ رویه ات خم شد و لباش رو نزدیک لباش کرد و گفت
تهیونگ : زود باش بگو کیم ات
ات که همه بدنش رو لرز برداشته بود با صدای لرزون گفت
ات : ازم دور شو
تهیونگ با صدای بلند و عصبی گفت
تهیونگ : با تو نیستم
ات بغض کرد و چشماش پر از اشک شده بودن
همینکه تهیونگ لباش رو گذاشت رویه لب های ات
اما ات دستاشو گذاشت رویه شونه های عشقش هولش داد و ازش دور شد با صدای که توش بغض بود گفت
ات : دس. دست.. از ..سرم ..بردار ..
زود سوار ماشین شد و حرکت کرد
تهیونگ : به دستت میارم کیم ات
ات درحال رانندگی بود اشکاش سرازیر شدن با یه دستش اشک هایش رو پاک کرد
ات : چرا نمیتونم فراموشت کنم چرا مثله سه سال پیش وقتی میبینمت قلبم تند تند میزنه
رسید به همون پل که میخواست ازش بپره از ماشین پیاده شد و رفت سمته پل رویه پل ایستاد و و دست هایش رو گذاشت رویه میله های پل
با خودش زمزمه کرد
ات : سه سال پیش رویه همین پل اون گردنبند رو گم کردم خیلی پشیمونم کاشکی میمیردم ولی گردنبندم رو گم نمی کردم
______________________
« چند روز بعد »
ات داشت لباسی از کمد بر میداشت اما با صدای گوشیش رفت سمته گوشیش و جواب داد
ات : صبح بخیر ریو
ریو : صبح توهم بخیر وقت داری شب بریم بیرون
ات : نمیشه الان دارم آماده میشم امروز باید بریم کمپ برای ضبط لایو
ریو : باشه اما یادت نره حدفت از اومدنت چیه
ات : باشه باشه یادم نمیره
گوشیش رو قطع کرد و رفت لباسه قشنگی رو از کمد برداشت
اسلاید 2 لباس ات
ریو بعد از قط کردنه گوشیش رفت سمته کمد کناره میز کارش جعبه ای رو ازش برداشت و نشست رویه صندلیش جعبه رو باز کرد و گردنبنده ات رو برداشت
ریو : ببخشید ات که این گردنبند ور ازت قائم کردم
همون رو که نجاتت دادم از گردنت افتاد منم بخاطر اینکه وقت های که پیشم نیست ببینمش و یادت ات بیافتم قائمش کردم تو خیلی شبیه می کیونگ منی
ریو که عاشقه ات شده بود و اون رو دوست دوختره سابقش که مرده بود میدید بخاطر این که تون دونفر شبیه همن
ریو : هیچوقت ولت نمیکنم
ات زود از خونه زدم بیرون و سمته کمپانی بیگ هیت حرکت کردم
ات : مطمئنم که خیلی دیر کردم ............
تهیونگ با دستش گردنه ات رو لمس کرد و این باعث مور مور بدنه ات شد
ات با صدای لرزون گرفت
ات : چی... چیکار می ..کنی
تهیونگ دهنش رو نزدیک گوشه ات کرد و گفت
تهیونگ : تیکه قلبمو که بهت دادم کجاست
ات یاده گردنبندش افتاد صورته غمگینش رو پایین کرد
ات : برو کنار
ات خواست از تهیونگ دور سه اما تهیونگ ات رو به طرف ماشین هول داد ات کمرش به ماشین تیکه داد تهیونگ رویه ات خم شد و لباش رو نزدیک لباش کرد و گفت
تهیونگ : زود باش بگو کیم ات
ات که همه بدنش رو لرز برداشته بود با صدای لرزون گفت
ات : ازم دور شو
تهیونگ با صدای بلند و عصبی گفت
تهیونگ : با تو نیستم
ات بغض کرد و چشماش پر از اشک شده بودن
همینکه تهیونگ لباش رو گذاشت رویه لب های ات
اما ات دستاشو گذاشت رویه شونه های عشقش هولش داد و ازش دور شد با صدای که توش بغض بود گفت
ات : دس. دست.. از ..سرم ..بردار ..
زود سوار ماشین شد و حرکت کرد
تهیونگ : به دستت میارم کیم ات
ات درحال رانندگی بود اشکاش سرازیر شدن با یه دستش اشک هایش رو پاک کرد
ات : چرا نمیتونم فراموشت کنم چرا مثله سه سال پیش وقتی میبینمت قلبم تند تند میزنه
رسید به همون پل که میخواست ازش بپره از ماشین پیاده شد و رفت سمته پل رویه پل ایستاد و و دست هایش رو گذاشت رویه میله های پل
با خودش زمزمه کرد
ات : سه سال پیش رویه همین پل اون گردنبند رو گم کردم خیلی پشیمونم کاشکی میمیردم ولی گردنبندم رو گم نمی کردم
______________________
« چند روز بعد »
ات داشت لباسی از کمد بر میداشت اما با صدای گوشیش رفت سمته گوشیش و جواب داد
ات : صبح بخیر ریو
ریو : صبح توهم بخیر وقت داری شب بریم بیرون
ات : نمیشه الان دارم آماده میشم امروز باید بریم کمپ برای ضبط لایو
ریو : باشه اما یادت نره حدفت از اومدنت چیه
ات : باشه باشه یادم نمیره
گوشیش رو قطع کرد و رفت لباسه قشنگی رو از کمد برداشت
اسلاید 2 لباس ات
ریو بعد از قط کردنه گوشیش رفت سمته کمد کناره میز کارش جعبه ای رو ازش برداشت و نشست رویه صندلیش جعبه رو باز کرد و گردنبنده ات رو برداشت
ریو : ببخشید ات که این گردنبند ور ازت قائم کردم
همون رو که نجاتت دادم از گردنت افتاد منم بخاطر اینکه وقت های که پیشم نیست ببینمش و یادت ات بیافتم قائمش کردم تو خیلی شبیه می کیونگ منی
ریو که عاشقه ات شده بود و اون رو دوست دوختره سابقش که مرده بود میدید بخاطر این که تون دونفر شبیه همن
ریو : هیچوقت ولت نمیکنم
ات زود از خونه زدم بیرون و سمته کمپانی بیگ هیت حرکت کردم
ات : مطمئنم که خیلی دیر کردم ............
۶۲۱
۲۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.