یک عمر...!
یک عمر...!
قفس بست...!
مسیر نفسم را...!
حالا که دری هست...!
مرا بال و پری نیست...!
حالا که مقدر شده...!
آرام بگیرم...!
سیلاب مرا برده...!
و ازمن اثری نیست...!
بگذار که درها...!
همگی بسته بمانند...!
وقتی که نگاهی نگران...!
پشت دری نیست...!
قفس بست...!
مسیر نفسم را...!
حالا که دری هست...!
مرا بال و پری نیست...!
حالا که مقدر شده...!
آرام بگیرم...!
سیلاب مرا برده...!
و ازمن اثری نیست...!
بگذار که درها...!
همگی بسته بمانند...!
وقتی که نگاهی نگران...!
پشت دری نیست...!
۱.۷k
۲۲ اسفند ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.