مافیای من
#مافیای_من
Part:2
رفتم پیش دوستم یونا ک بم گفت
یونا: ات دختر واقعا خدتی چقدر خشگل شدی اومید وارم رفتارتم خشگل شده باشع
ات: یونا یکی میزنم ت دهنت نفهمی از کجا خوردی ( سرد )
یونا: باشه بابا چیزی نگفتم که انگا اخلاقت مث پارسالع
ات: اوهوم همون طوری مونده
یونا: ا..اتت بیا بریم کلاسمون
چندتا پسر داشتن ی دختر رو اذیت میکردن چون میدونستم ات روی این مسئله خلی حساسه گفتم بریم کلاس
ات: چرا هنو ک زنگ نخورده
دیدم یونا یهو گفت بریم کلاس برام عجیب شد داشت همش ی جایی رو نگاه میکرد منم رومو کردم همون ور دیدم سه تا پسر دارن ب یه دختر زور گویی میکنن
رفتم پیششون و گفتم
ات: هوی انجا چ خبره هانن؟
پسره: ....
خماری
Part:2
رفتم پیش دوستم یونا ک بم گفت
یونا: ات دختر واقعا خدتی چقدر خشگل شدی اومید وارم رفتارتم خشگل شده باشع
ات: یونا یکی میزنم ت دهنت نفهمی از کجا خوردی ( سرد )
یونا: باشه بابا چیزی نگفتم که انگا اخلاقت مث پارسالع
ات: اوهوم همون طوری مونده
یونا: ا..اتت بیا بریم کلاسمون
چندتا پسر داشتن ی دختر رو اذیت میکردن چون میدونستم ات روی این مسئله خلی حساسه گفتم بریم کلاس
ات: چرا هنو ک زنگ نخورده
دیدم یونا یهو گفت بریم کلاس برام عجیب شد داشت همش ی جایی رو نگاه میکرد منم رومو کردم همون ور دیدم سه تا پسر دارن ب یه دختر زور گویی میکنن
رفتم پیششون و گفتم
ات: هوی انجا چ خبره هانن؟
پسره: ....
خماری
۹۲۵
۱۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.