عشق سخت
پارت ۳۴
دو ماه بعد
ا/ت ویو
الان حدود دو سه ماه هست با کوک قرار میزارم خیلی کوک خوب و مهربونه و واقعا دوسش دارم
امروز صبح کوک اومده بود خونم
نشستیم یه خورده فیلم دیدیم و گیم زدیم
عصر بود که به کوک زنگ زدن و رفت کمپانی شون برای کار
حوصلم سر رفته بود و نمیدونستم چیکار کنم
نشستم کلم و کردم تو گوشی
سولی بهم زنگ زد
جواب دادم
ا/ت: الو سلام سولی
سولی: سلام ا/ت. من میخوام با یونا رز و هانا بریم بیرون خرید و یه دوری بیرون بزنیم میای؟
ا/ت: اره حوصلم سر رفته بود میام
اوکی یه ساعت دیکه میایم اونجا اماده شو
ا/ت: باشه
رفتم یه دوش ده مینی گرفتم
یه لباس پوشیدم(اسلاید دو) و یکم ارایش کردم و رفتم
بچه ها دم در بودم سوار ماشین شدم و راه افتادیم
ا/ت: یونا رابطه ات با جیمین چطوره
یونا: خوبه
ا/ت: اوهوم خوشحالم کسی مثل تو با داداشمه
یونا: منم خوشحالم همچین دوست پسری دارم
رفتیم بیرون توی پاساژ ها فروشگاه ها گشتیم
بچه ها کلی خرید کردن برای منم بزور یه پیراهن قرمز گرفتن ولی خیلی خوشگل بود (اسلاید سه)
شب بیرون تو یه رستوران شام خوردیم و بعدش هر کدوم رفتیم خونه
یک هفته بعد
عصر بود
تو اتاق خوابیده بودم که با صدای گوشیم از خواب بیدار شدم
یونا بود
جواب دادم
ا/ت: الو سلام
یونا: ا/ت *داد
ا/ت: وای اروم گوشم درد گرفت
یونا: اخبار رو نخوندی
ا/ت: نه برای چی
یونا: خبر قرار گذاشتن تو و کوک پخش شده تو و کوک توی خیابون باهم دیده شدین و الان پخش شده همه جا
ا/ت: وای چی؟ پخش شده؟ من میرم اخبار رو ببینم فعلا
گوشیم و باز کرذم و رفتم تو گوگل اخبار رو نگاه کردم
بله....
پخش شده
زنگ زدم به کوک
کوک: الو سلام ا/ت
ا/ت: کوک.... خبر قرار گذاشتنمون پخش شده
کوک: ارع میدونم نگران نباش خودم حلش میکنم
ا/ت: یعنی چی نگران نباشم مگه میشه. الان کجایی؟
کوک: کمپانی برای چی
ا/ت: میخواد بیام خودم حلش کنم
کوک: نع نگران نباش
ا/ت: باشع خدافظ
عصر رفتن دیدن اعضا
ا/ت: سلام
اعضا: سلام ا/ت
ا/ت: کوک نیسته؟
جیمین: نه نیست
ا/ت: خوب شد بهتر چون میخواستم یه چیزی بهتون بگم
اعضا: چی؟
......
ادامه توی پارت بعد....
______________________________________________________
بچه ها عشق سخت دیگه دو سه تا پارت بیشتر نداره و زودی تموم میشه و بعدش میخوان فیک دیگه ای رو شروع کنم
دو ماه بعد
ا/ت ویو
الان حدود دو سه ماه هست با کوک قرار میزارم خیلی کوک خوب و مهربونه و واقعا دوسش دارم
امروز صبح کوک اومده بود خونم
نشستیم یه خورده فیلم دیدیم و گیم زدیم
عصر بود که به کوک زنگ زدن و رفت کمپانی شون برای کار
حوصلم سر رفته بود و نمیدونستم چیکار کنم
نشستم کلم و کردم تو گوشی
سولی بهم زنگ زد
جواب دادم
ا/ت: الو سلام سولی
سولی: سلام ا/ت. من میخوام با یونا رز و هانا بریم بیرون خرید و یه دوری بیرون بزنیم میای؟
ا/ت: اره حوصلم سر رفته بود میام
اوکی یه ساعت دیکه میایم اونجا اماده شو
ا/ت: باشه
رفتم یه دوش ده مینی گرفتم
یه لباس پوشیدم(اسلاید دو) و یکم ارایش کردم و رفتم
بچه ها دم در بودم سوار ماشین شدم و راه افتادیم
ا/ت: یونا رابطه ات با جیمین چطوره
یونا: خوبه
ا/ت: اوهوم خوشحالم کسی مثل تو با داداشمه
یونا: منم خوشحالم همچین دوست پسری دارم
رفتیم بیرون توی پاساژ ها فروشگاه ها گشتیم
بچه ها کلی خرید کردن برای منم بزور یه پیراهن قرمز گرفتن ولی خیلی خوشگل بود (اسلاید سه)
شب بیرون تو یه رستوران شام خوردیم و بعدش هر کدوم رفتیم خونه
یک هفته بعد
عصر بود
تو اتاق خوابیده بودم که با صدای گوشیم از خواب بیدار شدم
یونا بود
جواب دادم
ا/ت: الو سلام
یونا: ا/ت *داد
ا/ت: وای اروم گوشم درد گرفت
یونا: اخبار رو نخوندی
ا/ت: نه برای چی
یونا: خبر قرار گذاشتن تو و کوک پخش شده تو و کوک توی خیابون باهم دیده شدین و الان پخش شده همه جا
ا/ت: وای چی؟ پخش شده؟ من میرم اخبار رو ببینم فعلا
گوشیم و باز کرذم و رفتم تو گوگل اخبار رو نگاه کردم
بله....
پخش شده
زنگ زدم به کوک
کوک: الو سلام ا/ت
ا/ت: کوک.... خبر قرار گذاشتنمون پخش شده
کوک: ارع میدونم نگران نباش خودم حلش میکنم
ا/ت: یعنی چی نگران نباشم مگه میشه. الان کجایی؟
کوک: کمپانی برای چی
ا/ت: میخواد بیام خودم حلش کنم
کوک: نع نگران نباش
ا/ت: باشع خدافظ
عصر رفتن دیدن اعضا
ا/ت: سلام
اعضا: سلام ا/ت
ا/ت: کوک نیسته؟
جیمین: نه نیست
ا/ت: خوب شد بهتر چون میخواستم یه چیزی بهتون بگم
اعضا: چی؟
......
ادامه توی پارت بعد....
______________________________________________________
بچه ها عشق سخت دیگه دو سه تا پارت بیشتر نداره و زودی تموم میشه و بعدش میخوان فیک دیگه ای رو شروع کنم
۷.۹k
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.