part¹⁵🦖🗿
جانگ می « بی احساس.... شاد و شنگول هدفون کوک رو گرفتم و روشنش کردم! ای کاش مافیا نبودی کوک... چرا باید ادم به این بی نقصی یه مافیا باشه؟ اون موقع دوست خوب من میشدی و شاید....
در آینده عاشقت میشدم! اما الان فقط یه کابوسی همین.... شاید بعضی مواقع خوب بشی اما بازم من ازت میترسم! خیلی دوست دارم بدونم چی بهت گذشته که اینقدر سرد شدی
کوک « با حس سنگینی روی شونه ام نگاهم رو از کاغذ های روبه روم گرفتم و به جانگ می غرق در خواب دادم! چطور میتونست اینقدر راحت کنار من بخوابه؟ نمیترسه بکشمش؟ اصلا میترسه؟
جیمین « رسیدیم کوک!
کوک « جانگ می رو.... ولش کن خودم میارمش
جیمین « بیدارش نمیکنی؟
کوک « حوصله غر غر هاشو ندارم خودت بیدارش کن بیارش
_جیمین با بیخیالی شونه ای بالا انداخت و دخترک غرق در خواب رو تکون داد! جانگ می با خودش زندگی رو به عمارت سرد جئون اورده بود و جیمین از این بابت خیلی خوشحال بود!
جیمین « هی بچه.... پاشو رسیدیم
جانگ می « ولم کن خوابم میاد
جیمین « عجب ! کوک هم پاشد رفت از خواب نپریدی؟ سرت روی شونه اون بدبخت بودا
چند دقیقه بعد //
جانگ می « با چهره عبوس و پف کرده توی ماشین نشسته بودم و بیرون رو نگاه میکردم! بعد از اینکه جیمین به زور بیدارم کرد و خواب نازنینم رو خراب کرد عملا سگی شده بودم که کسی جرات نداشت چیزی بهش بگه ! کوکم ظاهرا اینو فهمیده بود چون کاری به کارم نداشت...
کوک « رسیدیم پیاده شو
جانگ می « شوخی میکنی دیگه؟
کوک « مگه من با تو شوخی دارم؟
جانگ می « هتل؟ اونم هتل به این شلوغی؟؟؟؟ مافیا به این خرپولی عمارت نداره اینجا؟
کوک « جیمی بهش بگو کمتر حرف بزنه تا خودم دهنش رو نبستم
جانگ می « ترجیح دادم دهنم رو ببندم و چیزی نگم! عصبی کردن کوک اونم توی این موقعیت اصلا به نفعم نبود... جیمین با دیدن واکنش من پوزخندی زد و دنبال کوک رفت! حقیقتا ادم نچسبی بود و تنها کسی که یه ذره بهتر بود جین بود
جین « کوک از تاخیر منتفره! نمیخواهی که دوباره فکر کنه فرار کردی؟
جانگ می « مگه با این همه محافظی که گذاشته میشه فرار کرد؟
جین « نمیدونم تو جاسوسی!
_نمیدوست علت انتخاب این هتل برای رد گم کنی بوده یا کاری که داشت ربطی به این هتل پیدا میکرد اما از یه چیز مطمئن بود! اینجا اصلا احساس امنیت نمیکرد... دیگه سئول یا کره نبود تا بتونه از کارتش استفاه کنه! کافی بود هویتش لو بره... اون موقع توسط مقامات این کشور هم بازجویی میشد.... سرنوشتش ناخواسته به کوک گره خورده بود و هر چی فکر میکرد نمیتونست بفهمه کوک قراره چه بلایی سرش بیاره
*صدای در
کوک « اینکه این اتاق تنها مال تو باشه انتخاب من نبود اما میتونی از جین هیونگ ممنون باشی که اینقدر به فکرته!
جانگ می « چطور اومدی
در آینده عاشقت میشدم! اما الان فقط یه کابوسی همین.... شاید بعضی مواقع خوب بشی اما بازم من ازت میترسم! خیلی دوست دارم بدونم چی بهت گذشته که اینقدر سرد شدی
کوک « با حس سنگینی روی شونه ام نگاهم رو از کاغذ های روبه روم گرفتم و به جانگ می غرق در خواب دادم! چطور میتونست اینقدر راحت کنار من بخوابه؟ نمیترسه بکشمش؟ اصلا میترسه؟
جیمین « رسیدیم کوک!
کوک « جانگ می رو.... ولش کن خودم میارمش
جیمین « بیدارش نمیکنی؟
کوک « حوصله غر غر هاشو ندارم خودت بیدارش کن بیارش
_جیمین با بیخیالی شونه ای بالا انداخت و دخترک غرق در خواب رو تکون داد! جانگ می با خودش زندگی رو به عمارت سرد جئون اورده بود و جیمین از این بابت خیلی خوشحال بود!
جیمین « هی بچه.... پاشو رسیدیم
جانگ می « ولم کن خوابم میاد
جیمین « عجب ! کوک هم پاشد رفت از خواب نپریدی؟ سرت روی شونه اون بدبخت بودا
چند دقیقه بعد //
جانگ می « با چهره عبوس و پف کرده توی ماشین نشسته بودم و بیرون رو نگاه میکردم! بعد از اینکه جیمین به زور بیدارم کرد و خواب نازنینم رو خراب کرد عملا سگی شده بودم که کسی جرات نداشت چیزی بهش بگه ! کوکم ظاهرا اینو فهمیده بود چون کاری به کارم نداشت...
کوک « رسیدیم پیاده شو
جانگ می « شوخی میکنی دیگه؟
کوک « مگه من با تو شوخی دارم؟
جانگ می « هتل؟ اونم هتل به این شلوغی؟؟؟؟ مافیا به این خرپولی عمارت نداره اینجا؟
کوک « جیمی بهش بگو کمتر حرف بزنه تا خودم دهنش رو نبستم
جانگ می « ترجیح دادم دهنم رو ببندم و چیزی نگم! عصبی کردن کوک اونم توی این موقعیت اصلا به نفعم نبود... جیمین با دیدن واکنش من پوزخندی زد و دنبال کوک رفت! حقیقتا ادم نچسبی بود و تنها کسی که یه ذره بهتر بود جین بود
جین « کوک از تاخیر منتفره! نمیخواهی که دوباره فکر کنه فرار کردی؟
جانگ می « مگه با این همه محافظی که گذاشته میشه فرار کرد؟
جین « نمیدونم تو جاسوسی!
_نمیدوست علت انتخاب این هتل برای رد گم کنی بوده یا کاری که داشت ربطی به این هتل پیدا میکرد اما از یه چیز مطمئن بود! اینجا اصلا احساس امنیت نمیکرد... دیگه سئول یا کره نبود تا بتونه از کارتش استفاه کنه! کافی بود هویتش لو بره... اون موقع توسط مقامات این کشور هم بازجویی میشد.... سرنوشتش ناخواسته به کوک گره خورده بود و هر چی فکر میکرد نمیتونست بفهمه کوک قراره چه بلایی سرش بیاره
*صدای در
کوک « اینکه این اتاق تنها مال تو باشه انتخاب من نبود اما میتونی از جین هیونگ ممنون باشی که اینقدر به فکرته!
جانگ می « چطور اومدی
۳۱.۷k
۲۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.