Name: policeman ▪︎▪︎ couple: hyunlix
Name: policeman ▪︎▪︎ couple: hyunlix
~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~
صدای آژیر آزار دهنده پلیس و همهمه ی همسایه ها که پچ پچ میکردند توی خیابون میپیچید.
توی امبولانس نشست و اجازه داد پرستار زخم هاش رو پانسمان کنه. وقتی کاراگاه شد، هیچوقت فکرش رو هم نمیکرد که انقدر خطرناک باشه. فکر میکرد فقط باید پرونده هارو حل کنه و از بقیه بازجویی کنه. یک درصد هم احتمال نداده بود که مجرم اون پرونده ها قصد اسیب زدن بهش رو داشته باشن.
بعد از اتمام کارش، از امبولانس بیرون اومد و سوار ماشینش شد. همکارش با سرعت بهش نزدیک شد و همونطور که نفس نفس میزد گفت:
-رئیس..میخوان ببیننتون
شیشه رو بالا داد، سمت ایستگاه پلیس حرکت کرد. """"""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""
روی صندلی لم داده بود و سرش رو روی پشتی صندلی گذاشته بود. رئیس پلیس که نگران رفتن فلیکس بود با استرس گفت: الان میاد..یه چند دقيقه دیگه صبر کنید میاد..
با بی اهمیتی سرش رو تکون داد و ناگهان در اتاق محکم و با صدای بلندی باز شد.
نگاهی به کاراگاهی که وارد اتاق شده بود انداخت و بعد روبه رئیس پلیس گفت: اینه؟
هیونجین که تازه متوجه حضور فلیکس شده بود نگاهی بهش انداخت و رو به رئیس پلیس گفت: این دیگه چه خریه؟
فلیکس با ریلکسی گفت
-اختیار دارین خری از خودتونه
هیونجین خنده ی عصبی کرد و انگشت اشاره اش رو سمت فلیکس گرفت و گفت: تو..الان..
رئیس پلیس از جاش بلند شد و گفت: کافیه. هیونجین تمومش کن. ایشون لی فلیکس هستن از بخش مقابله با جرایم خشن...
هیونجین حرف رئیس پلیس رو قطع کرد و گفت: خب به من چه این از کدوم قبرستونی اومده؟
-از همون قبرستونی که تو ازش اومدی
-تمومش کنید. مگه نگفتی یکی رو میخوای که ازت محافظت کنه؟ ایشون قراره از این به بعد ازت محافظت کنه.
هیونجین بابت رفتارش لعنتی به خودش انداخت و روبه فلیکس گفت: اوه..خدایا نمیدونی چقدررر از اشنایی باهات..
بدون توجه به حرف های هیونجین از اتاق خارج شد.
-نمیتونستی یکی خوش اخلاق تر معرفی کنی؟ بعدشم این نهایت تا کمر منم نیست چطوری میخواد ازم محافظت کنه؟
-به ظاهرش نگاه نکن. بهتر از این پیدا نکردم. به هرحال..فردا میخواین حمله کنین؟
-اره
-فلیکسم با خودت ببر. خطرناکه
~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~•~
صدای آژیر آزار دهنده پلیس و همهمه ی همسایه ها که پچ پچ میکردند توی خیابون میپیچید.
توی امبولانس نشست و اجازه داد پرستار زخم هاش رو پانسمان کنه. وقتی کاراگاه شد، هیچوقت فکرش رو هم نمیکرد که انقدر خطرناک باشه. فکر میکرد فقط باید پرونده هارو حل کنه و از بقیه بازجویی کنه. یک درصد هم احتمال نداده بود که مجرم اون پرونده ها قصد اسیب زدن بهش رو داشته باشن.
بعد از اتمام کارش، از امبولانس بیرون اومد و سوار ماشینش شد. همکارش با سرعت بهش نزدیک شد و همونطور که نفس نفس میزد گفت:
-رئیس..میخوان ببیننتون
شیشه رو بالا داد، سمت ایستگاه پلیس حرکت کرد. """"""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""""
روی صندلی لم داده بود و سرش رو روی پشتی صندلی گذاشته بود. رئیس پلیس که نگران رفتن فلیکس بود با استرس گفت: الان میاد..یه چند دقيقه دیگه صبر کنید میاد..
با بی اهمیتی سرش رو تکون داد و ناگهان در اتاق محکم و با صدای بلندی باز شد.
نگاهی به کاراگاهی که وارد اتاق شده بود انداخت و بعد روبه رئیس پلیس گفت: اینه؟
هیونجین که تازه متوجه حضور فلیکس شده بود نگاهی بهش انداخت و رو به رئیس پلیس گفت: این دیگه چه خریه؟
فلیکس با ریلکسی گفت
-اختیار دارین خری از خودتونه
هیونجین خنده ی عصبی کرد و انگشت اشاره اش رو سمت فلیکس گرفت و گفت: تو..الان..
رئیس پلیس از جاش بلند شد و گفت: کافیه. هیونجین تمومش کن. ایشون لی فلیکس هستن از بخش مقابله با جرایم خشن...
هیونجین حرف رئیس پلیس رو قطع کرد و گفت: خب به من چه این از کدوم قبرستونی اومده؟
-از همون قبرستونی که تو ازش اومدی
-تمومش کنید. مگه نگفتی یکی رو میخوای که ازت محافظت کنه؟ ایشون قراره از این به بعد ازت محافظت کنه.
هیونجین بابت رفتارش لعنتی به خودش انداخت و روبه فلیکس گفت: اوه..خدایا نمیدونی چقدررر از اشنایی باهات..
بدون توجه به حرف های هیونجین از اتاق خارج شد.
-نمیتونستی یکی خوش اخلاق تر معرفی کنی؟ بعدشم این نهایت تا کمر منم نیست چطوری میخواد ازم محافظت کنه؟
-به ظاهرش نگاه نکن. بهتر از این پیدا نکردم. به هرحال..فردا میخواین حمله کنین؟
-اره
-فلیکسم با خودت ببر. خطرناکه
۱.۰k
۲۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.