فیک جونگ کوک پارت ۱۱ (معشوقه)
ولی وقتی نگاه کردم دیدم جونگ کوک و تهیونگ اخماشون توهمه.عه اینا چه شونه*-* یه جوری بهم نگاه میکنن انگار پدر کشتگی باهام دارن*-*/جین دست زد و گفت کافیه درسو شروع میکنیم خیلی خوش اخلاق بود و تا آخر کلاس در هین درس دادن شوخی هم میکرد ولی یه چیز عجیب بود چرا همش به من زل زده بود؟!*-*/وقتی کلاس تموم شد من و سوهیون باهم رفتیم بیرون سمت کافه و داشتیم قهوه میخوردیم و درباره ی خودمون حرف میزدیم اونم درباره ی پسرعموش حرف میزد و میگفت خیلی به اون علاقه داره ولی تا حالا بهش نگفته میخواست از زیر زبون من حرف بکشه و بفهمه من از کی خوشم میاد-_-/ا.ت:بابا من چند بار بگم من از پسرا خوشم نمیاد!/سوهیون:آره جون خودت که استاد جذابه!بگو از کی خوشت میاد؟!(لبخند شیطونی)/ا.ت:ببینم سوهیون تو داداش داری؟/سوهیون:آره چطور میخوای مخ داداشمو بزنی؟!/ا.ت:شاید!/سوهیون:داداش من ماله منه فقط منو دوست داره نمیتونی مخشو بزنی!(زبون درآورد)/ا.ت:ببینیم و تعریف کنیم!رایتی حالا اسمش چیه؟/سوهیون:اسمش نامجونه./ا.ت:آها/همینجور داشتیم حرف میزدیم که یهو یه نفر دستشو روی شونم گذاشت همینجور داشتیم حرف میزدیم که یهو یه نفر دستشو روی شونم گذاشت برگشتم و دیدم اینکه همون پسرس که میخواست منو اذیت کنه!/گفت:بهت گفتم که تو ماله منی دفعه قبلی و قبل از اون چند نفر مانع کارم شدن ولی الان فقط منو توییم بیب دفعه بدون مقاومت چشماتو بستی پس یعنی تو ام منو میخوای پس بیا بریم!/سوهیون:ببینم ا.ت تو سونگ هو رو میشناسی؟!/ا.ت:معلومه که نه این داره واسه خودش گوه میخوره من حتی اسمه این یارو رو هم نمیدونم!-_-/یهو مچ دستمو محکم گرفت و بلندم کرد و بردم پشت دیوار کافه و کوبوندم به دیوار/سونگ هو:که من گوه میخورم آره؟!!/ا.ت:ولم کن عوضی مم از تو خوشم نمیاد من ازت متنفرم لعنتی!/سونگ هو:الان بهت نشون میدم کی عوضیه/بعد دوباره لباشو کوبوند رو لبام ولی این دفعه خیلی وحشیانه و محکم مک میزد.دیگه نفسی برام نمونده بود خواستم با لگد بزنم پایین تنش که که یهو یه نفر داد :زد دارین چه غلطی میکنین!!سونگ هو ازم جدا شد و هردوتامون به پشت سرمون نگاه کردیم یه پسر بود که یه گیتار توی دستش بود.گفت:حالم از این کارا بهم میخوره عوضی های چندش ه*رزه!/یهو داد زدم این لعنتی به زور منو آورد اینجا و داره منو میبوسههه به من چه!!/سونگ هو:مین یونگی این چیزا به تو ربطی نداره الان تو مزاحمم شدی قبل از خودت هم اون دوستای مسخرت مانعم شدن برو گمشو و دخالت نکن!/یونگی:جالب شد پس تو میخوای بزور به این دختر تجاوز کنی!/بعد گیتارشو پرت کرد و اومد پسره رو تا جایی که میخورد زد البته خودشم چند تا مشت خورد و گوشه ی لبش خونی شد/یونگی:گمشو!/سونگ هو هم پا به فرار گذاشت..
**پایان پارت
**پایان پارت
۴.۷k
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.