وقتی میخواستی…
از ماشین با اون استایل به شدت بامزه مشکیش پیاده شد، حدودا چند ساعت پیش با اینکه ۲ سال از جونگ کوک کوچیکتر بود یهو به سرش زد شوگر مامی باشه…
وارد کمپانی شد اما نمیدونست نامزدش کجاست…
نامجون رو دید که داره به سمت خروجی کمپانی میره و درحالی که سریع به سمت نامجون میرفت فریاد زد؛
-نامجون شیییییی
نامجون با صدای دختر به سمت پشت برگشت و گفت
نامی: اوه ا.ت…تو اینجا چیکار میکنی؟
بعد از یه نفس عمیق با لحن ارومی گفت
-اومدم کوک رو ببینم اما خب نمیدونم کجاست، شما میدونید؟
نامجون لبخند مهربونی زد
نامی: اوه اون تو اتاق تمرینه…
لبخندی زد و بعد از تشکر با اون ابهت ساختگیش به سمت اتاق تمرین حرکت کرد.
دختر وارد اتاق شد و گفت…
-کوک؟
پسر با صدای ا.ت سرش رو بالا اورد و اون رو با اون استایل دید…
+ا.ت؟ تو… اینجا… با این استایل… چیکار میکنی؟
ا.ت با لحن اروم و خانومانهای گفت؛
-اومدم دنبال پسرم…
جونگ کوک از شدت تعجب چشماش گرد شده بود…
+ولی…از کی تاحالا بچه داریم شدیم و من نمیدونم؟
-یا جونگکوکاااا…تو پسرمیییی
+پسرت؟ -تعجب
دختر با لحن از خود راضی ای گفت؛
-اره دیگه من شوگر مامیت هستم و تو پسرمی، به همین سادگی…
جونگ کوک با این حرف از خنده پرت شد زمین و ا.ت با لحن عصبی ای گفت؛
-چیه؟ چی خنده داره؟ بگو منم بخندم…
+تو…تو…شوگر مامی شدن؟ -خنده
-اره من شوگر مامیم
و بعد جونگ کوک سریع تغییر مود داد و شروع به غر زدن کرد…
+شوگر مامی ای که خرجش با منه؟ شوگر مامی ای که تا لنگ ظهر میخوابه من باید خونه رو تمیز کنم؟ شوگر مامی ای که بلد نیست یه تخم مرغ نمیرو کنه؟ شوگر مامی ای که…
جونگ کوک داشت ادامه میداد که ا.ت با فریاد گفت؛
-باشه باشه… اروم باش… اصلا شوگر مامی بودن به من نیومده…
و جونگ کوک بعد از یه نفس عمیق دوباره به استایل ا.ت خندید؛
+راستی این استایلت رو کی برات درست کرده؟
-جین اوپا درست کرده، خوب شده؟
و جونگ دوباره از شدت خنده پرتاب شد…
+کی بهت پیشنهاد داد که شوگر مامی باشی…؟
-مغز متفکر خودم…
و بعد هردوشون با این جمله خندیدن…
نه صبر کنین، من توضیح میدم چرا یه همچین موضوع سمی به ذهنم رسید، ببینید من با کمبود خواب مواجه شده بودم و از طرفی اینو ۴ صبح نوشتم، پس اون نیمکرهی مغزم که اسیده فعال شده بود و باعث شد همچین چیزی بنویسم، پس قضاوتم نکنین…😔😂
میدونستید یه لایک و کامنت کوچولو چقدر خوشحالم میکنه؟🐿️
#جونگ_کوک
#بنگتن
#بی_تی_اس
#فیک
#تکپارتی
#سناریو
وارد کمپانی شد اما نمیدونست نامزدش کجاست…
نامجون رو دید که داره به سمت خروجی کمپانی میره و درحالی که سریع به سمت نامجون میرفت فریاد زد؛
-نامجون شیییییی
نامجون با صدای دختر به سمت پشت برگشت و گفت
نامی: اوه ا.ت…تو اینجا چیکار میکنی؟
بعد از یه نفس عمیق با لحن ارومی گفت
-اومدم کوک رو ببینم اما خب نمیدونم کجاست، شما میدونید؟
نامجون لبخند مهربونی زد
نامی: اوه اون تو اتاق تمرینه…
لبخندی زد و بعد از تشکر با اون ابهت ساختگیش به سمت اتاق تمرین حرکت کرد.
دختر وارد اتاق شد و گفت…
-کوک؟
پسر با صدای ا.ت سرش رو بالا اورد و اون رو با اون استایل دید…
+ا.ت؟ تو… اینجا… با این استایل… چیکار میکنی؟
ا.ت با لحن اروم و خانومانهای گفت؛
-اومدم دنبال پسرم…
جونگ کوک از شدت تعجب چشماش گرد شده بود…
+ولی…از کی تاحالا بچه داریم شدیم و من نمیدونم؟
-یا جونگکوکاااا…تو پسرمیییی
+پسرت؟ -تعجب
دختر با لحن از خود راضی ای گفت؛
-اره دیگه من شوگر مامیت هستم و تو پسرمی، به همین سادگی…
جونگ کوک با این حرف از خنده پرت شد زمین و ا.ت با لحن عصبی ای گفت؛
-چیه؟ چی خنده داره؟ بگو منم بخندم…
+تو…تو…شوگر مامی شدن؟ -خنده
-اره من شوگر مامیم
و بعد جونگ کوک سریع تغییر مود داد و شروع به غر زدن کرد…
+شوگر مامی ای که خرجش با منه؟ شوگر مامی ای که تا لنگ ظهر میخوابه من باید خونه رو تمیز کنم؟ شوگر مامی ای که بلد نیست یه تخم مرغ نمیرو کنه؟ شوگر مامی ای که…
جونگ کوک داشت ادامه میداد که ا.ت با فریاد گفت؛
-باشه باشه… اروم باش… اصلا شوگر مامی بودن به من نیومده…
و جونگ کوک بعد از یه نفس عمیق دوباره به استایل ا.ت خندید؛
+راستی این استایلت رو کی برات درست کرده؟
-جین اوپا درست کرده، خوب شده؟
و جونگ دوباره از شدت خنده پرتاب شد…
+کی بهت پیشنهاد داد که شوگر مامی باشی…؟
-مغز متفکر خودم…
و بعد هردوشون با این جمله خندیدن…
نه صبر کنین، من توضیح میدم چرا یه همچین موضوع سمی به ذهنم رسید، ببینید من با کمبود خواب مواجه شده بودم و از طرفی اینو ۴ صبح نوشتم، پس اون نیمکرهی مغزم که اسیده فعال شده بود و باعث شد همچین چیزی بنویسم، پس قضاوتم نکنین…😔😂
میدونستید یه لایک و کامنت کوچولو چقدر خوشحالم میکنه؟🐿️
#جونگ_کوک
#بنگتن
#بی_تی_اس
#فیک
#تکپارتی
#سناریو
۱۲.۳k
۱۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.