pt9
لبامو بوسید آروم مک میزد یخورده جدا شد کوک:عاشقتم من:منم عاشقتم جونگ کوک کوک:جانم من:میشه بخندی با قیافه اخمالو به من میگی عاشقتم لبخندی زد خندش از کله زندگی من قشنگ تر بود کوک:عاشقتم هواسانم عمرم ماه شبم رز سیاه من (توف تو روت خیلی رمانتیکم نه؟کاش یکیم اینجوری بهم ابراز علاقه کنه🥺😭) من:هی جئون جونگ کوک قلب منو بیشتر از این وابستش نکن کوک:چرا نکنم وقتی حتی قلبتم مال منه من:بد عادتش نکن ارباب من همینجوریشم بهت وابستس با گفتن کلمه ارباب من لبخند جذابی زد کوک:ارباب؟ من:مگه اربابم نیستی کوک:نه تو همه جونه منی لبخند زدم سرمو انداختم که دستشو گرفت به چونم و داد بالا به چشماش زل زدم کوک:حق نداری چشماتو ازم بدزدی وقتی نگاشون میکنم حس میکنم تویه جنگل سرسبزم که گم و گور شدم و اینو دوست دارم دوست دارم تو طبیعت چشات گم شم (اینجوری موخ طرفو بزنید اگه قهوه ایه بگید چشمات مثل یه قهوه شیرینه که وقتی میخورمش شیرینی کله وجودمو میگیره یا اگه مشکی بود بهش بگید از آسمون تاریکم خوشگل تره کلاسه موخزنی با گائول🥺😂)
من:قربونت برم لبامو بوسید و رفتیم تو عمارت لباسمو عوض کردم یه لباس خواب مشکی پوشیدم تا رون پام بود رو تخت نشسته بود به پاش اشاره کرد رفتم سمتش دوتا پامو کنارپاهاش گذاشتم نشستم رو رون پاش کوک:چرا انقدر خوش بویی انگار عطر زدی چرا چون خاصی همیشگی واسه همین خوش بویی برگشت سمت سریه تخت یکم پاهاشو باز کرد کمرمو گرفت دستمو رو سینه هاش گذاشتم گونمو بوسید لباشو آروم چسبوند به لبام خندیدم خوابوندم رو تخت و خوابیدیم
من:قربونت برم لبامو بوسید و رفتیم تو عمارت لباسمو عوض کردم یه لباس خواب مشکی پوشیدم تا رون پام بود رو تخت نشسته بود به پاش اشاره کرد رفتم سمتش دوتا پامو کنارپاهاش گذاشتم نشستم رو رون پاش کوک:چرا انقدر خوش بویی انگار عطر زدی چرا چون خاصی همیشگی واسه همین خوش بویی برگشت سمت سریه تخت یکم پاهاشو باز کرد کمرمو گرفت دستمو رو سینه هاش گذاشتم گونمو بوسید لباشو آروم چسبوند به لبام خندیدم خوابوندم رو تخت و خوابیدیم
۲۵.۸k
۰۱ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.