مدرسه ی مافیا
پارت۱
علامت ها
ا/ت+
بابای ا/ت ب.ا
«ا/ت ویو»
صبح با صدای بابام از خواب بلند شدم رفتم دست شویی کار لازم رو انجام دادم و رفتم پایین بابام داشت میز رو میچید
+سلام عشقم(بچه ها ا/ت و باباش خیلی باهم صمیمی هستن)
ب.ا:صبح بخیر فرشته کوچولوی من
+چی داریم ؟
ب.ا:هرچی تو بخای
+ددی ساعت چنده ؟
ب.ا:۶و ۵۰دقیقه بدووو روز اول مدرسه دیر شد
+او شت
لقمه ای دهنم گذاشتم و لباس فروم رو پوشیدم رفتم مدرسه با بدو چون روز اول مدرسمون بود نباید دیر میکردم اوه راستی من خودمو معرفی نکردم
من هان ا/ت هستم ۱۸سالمه و خانواده ی خیلی خوبی داشتم ولی وقتی ۶سالم بود توی یک حادثه مادرم رو از دست دادم و پدرم منو بزرگ کرد من خیلی چیزی از مادرم یادم نمیاد پدر من صاحب بزرگترین کمپانی کره ست
رسیدم مدرسه رفتم دفتر مدیر
+اجازه هست آقای مدیر؟
مدیر:بفرمایید
+سلام من دانش اموز انتقالی هستم
مدیر:اها هان ا/ت درسته؟
+بله
مدیر: بیا کلاست رو نشونت بدم
+ممنون
با آقای مدیر رفتیم توی کلاس
مدیر:بچه ها ما یه دانش اموز انتقالی داریم خانوم هان لطفا خودتون رو معرفی کنید
+سلام من هان ا/ت هستم امیدوارم که باهام کنار بیایم
معلم :خب ا/ت میتونی جلوی جونگکوک بشینی
+ممنون
رفتم نشستم بعد۴۰دقیقه معلم رفت و زنگ خورد چند تا از بچه ها دورم جمع شده بودن تا ازم درباره ی بابام سوال بپرسن داشتم به بچه ها جواب میدادم که نگاه های سنگینی رو روی خودم حس کردم ……
_____________
شرایط :
۱۰لایک
۱۰کامنت
حمایت؟✨
علامت ها
ا/ت+
بابای ا/ت ب.ا
«ا/ت ویو»
صبح با صدای بابام از خواب بلند شدم رفتم دست شویی کار لازم رو انجام دادم و رفتم پایین بابام داشت میز رو میچید
+سلام عشقم(بچه ها ا/ت و باباش خیلی باهم صمیمی هستن)
ب.ا:صبح بخیر فرشته کوچولوی من
+چی داریم ؟
ب.ا:هرچی تو بخای
+ددی ساعت چنده ؟
ب.ا:۶و ۵۰دقیقه بدووو روز اول مدرسه دیر شد
+او شت
لقمه ای دهنم گذاشتم و لباس فروم رو پوشیدم رفتم مدرسه با بدو چون روز اول مدرسمون بود نباید دیر میکردم اوه راستی من خودمو معرفی نکردم
من هان ا/ت هستم ۱۸سالمه و خانواده ی خیلی خوبی داشتم ولی وقتی ۶سالم بود توی یک حادثه مادرم رو از دست دادم و پدرم منو بزرگ کرد من خیلی چیزی از مادرم یادم نمیاد پدر من صاحب بزرگترین کمپانی کره ست
رسیدم مدرسه رفتم دفتر مدیر
+اجازه هست آقای مدیر؟
مدیر:بفرمایید
+سلام من دانش اموز انتقالی هستم
مدیر:اها هان ا/ت درسته؟
+بله
مدیر: بیا کلاست رو نشونت بدم
+ممنون
با آقای مدیر رفتیم توی کلاس
مدیر:بچه ها ما یه دانش اموز انتقالی داریم خانوم هان لطفا خودتون رو معرفی کنید
+سلام من هان ا/ت هستم امیدوارم که باهام کنار بیایم
معلم :خب ا/ت میتونی جلوی جونگکوک بشینی
+ممنون
رفتم نشستم بعد۴۰دقیقه معلم رفت و زنگ خورد چند تا از بچه ها دورم جمع شده بودن تا ازم درباره ی بابام سوال بپرسن داشتم به بچه ها جواب میدادم که نگاه های سنگینی رو روی خودم حس کردم ……
_____________
شرایط :
۱۰لایک
۱۰کامنت
حمایت؟✨
۱۵.۹k
۰۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.