(مافیا من) پارت ۴
حرفتیم صبحونه خوردیم که بعدش باید میرفتیم شرکت رفتم کیفمو ور داشتم اون یکی لباسمو پوشیدم حاضر شدم بعد رفتم دم ماشین تا نیم بوت های سیاهمو بپوشم و رفتم که نزدیکای شرکت لوسیفر بودم کوک زنگ زد گفت
کوک: چرا واینستا دی تا من بیام؟
لیا : واسم یه کاری پیش اومده بود ( آره ارواح عمت😑 )
کوک : اوک بای
لیا : بای
قطع کرد
امروز جلسه داریم منتظرم یونا و لیندا بودم که اومدن با ۵ دقیقه تاخیر
رفتیم جلسه
۲ ساعت بعد *
این جلسه کوفتی هم تموم شد
داشتم میرفتم توی اتاقم که گوشیم زنگ خورد کوک بود گفت بیام بیرون شرکت رفتم دیدم که
تکیه داده به ماشین بی ام وش با یه تیپ دختر کش
و آره دیگه
لیا : کار داشتی ؟
کوک : آر.....
گوشیم زنگ خورد مامانم بود
لیا: بله مامان
م.ل : لیا ساعت ۸ به اینجا به ......... ( آدرس) بیایید
لیا : چرا ؟
م.ل : یه پارتی ..... به کوک هم بگو
لیا : اوک با......
قطع کرد !
انقدر عجله داشت
کوک : کی بود
لیا : مامانم بود گفت ساعت ۸ یه پارتیه همه دعوتن بیایید
لیا: راستی کارتو بگو
کوک: آها ..... راستی کیفتو جا گذاشتی آوردم برات
لیا: مرسیییییی
لیا: من باید برم .... راستی به جیمین و وی هم بگو بریم
لیا: و اینکه ساعت ۷:۳۰ دم خونه ی ما باشید
کوک: اوک بای مراقب خودت باش
لیا : باشه تو هم همینطور 😊
ساعت ۶:۰۰ بود دخترا رو صدا کردم که بریم ( راستی بگم که یونا و لیندا رانندگی بلد نیستم )
دخترا بیایید بریم ( داد)
یونا. لیندا : اومدیم ( داد)
رفتیم خونهی ما
همه رفتیم حموم
یونا : لیا اون لباس باز مشکیت رو بپوش
لیا: زیادی باز نی ؟
یونا : نه
لیا : اوک ... تو چی میپوشی ؟
یونا: من اون لباس قرمزه رو می پوشم
لیا: لیندا تو چی میپوشی ؟
لیندا: اون لباس کرمه
لیا : اوکی بدویید
لیندا : میشه با اون ماشین آوودیت بریم؟
لیا : باشه ( ۲ تا ماشین داره )
زنگ در زده شد *
لیا: آجوما در رو باز کن
آجوما : باشه دخترم
کوک ویو
با پسرا رفتیم آماده شدیم دم خونه لیا اینا در رو زدم که آجوما باز کرد
کوک. جیمین .وی: سلام آجوما
آجوما : سلام پسرا ....بیایید بشینید تا دخترا بیان
........
شرط:
۶ لایک
کوک: چرا واینستا دی تا من بیام؟
لیا : واسم یه کاری پیش اومده بود ( آره ارواح عمت😑 )
کوک : اوک بای
لیا : بای
قطع کرد
امروز جلسه داریم منتظرم یونا و لیندا بودم که اومدن با ۵ دقیقه تاخیر
رفتیم جلسه
۲ ساعت بعد *
این جلسه کوفتی هم تموم شد
داشتم میرفتم توی اتاقم که گوشیم زنگ خورد کوک بود گفت بیام بیرون شرکت رفتم دیدم که
تکیه داده به ماشین بی ام وش با یه تیپ دختر کش
و آره دیگه
لیا : کار داشتی ؟
کوک : آر.....
گوشیم زنگ خورد مامانم بود
لیا: بله مامان
م.ل : لیا ساعت ۸ به اینجا به ......... ( آدرس) بیایید
لیا : چرا ؟
م.ل : یه پارتی ..... به کوک هم بگو
لیا : اوک با......
قطع کرد !
انقدر عجله داشت
کوک : کی بود
لیا : مامانم بود گفت ساعت ۸ یه پارتیه همه دعوتن بیایید
لیا: راستی کارتو بگو
کوک: آها ..... راستی کیفتو جا گذاشتی آوردم برات
لیا: مرسیییییی
لیا: من باید برم .... راستی به جیمین و وی هم بگو بریم
لیا: و اینکه ساعت ۷:۳۰ دم خونه ی ما باشید
کوک: اوک بای مراقب خودت باش
لیا : باشه تو هم همینطور 😊
ساعت ۶:۰۰ بود دخترا رو صدا کردم که بریم ( راستی بگم که یونا و لیندا رانندگی بلد نیستم )
دخترا بیایید بریم ( داد)
یونا. لیندا : اومدیم ( داد)
رفتیم خونهی ما
همه رفتیم حموم
یونا : لیا اون لباس باز مشکیت رو بپوش
لیا: زیادی باز نی ؟
یونا : نه
لیا : اوک ... تو چی میپوشی ؟
یونا: من اون لباس قرمزه رو می پوشم
لیا: لیندا تو چی میپوشی ؟
لیندا: اون لباس کرمه
لیا : اوکی بدویید
لیندا : میشه با اون ماشین آوودیت بریم؟
لیا : باشه ( ۲ تا ماشین داره )
زنگ در زده شد *
لیا: آجوما در رو باز کن
آجوما : باشه دخترم
کوک ویو
با پسرا رفتیم آماده شدیم دم خونه لیا اینا در رو زدم که آجوما باز کرد
کوک. جیمین .وی: سلام آجوما
آجوما : سلام پسرا ....بیایید بشینید تا دخترا بیان
........
شرط:
۶ لایک
۸.۰k
۱۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.