پارت ۹:)
جونگ کوک : خوابیدن من مهم نیست وقتی نمیدونم کجایی
من : خب ببخشید دیگه تکرار نمیشه
من : صبحونه خوردی؟
جونگ کوک : مگه شما میزاری
من : خب حالا بیا بخور
صبحونه خورد
یهو یکی زنگ خونه رو زد
من : میرم ببینم کیه
جونگ کوک : نه من میرم
رفت درو باز کرد ی دختره بود با هم حرف میزدن اومدن تو
جونگ کوک : خب ا.ت این دختر عمومه
یونا : سلام من جئون یونا دختر عموی جونگ کوکم
من : خوشبختم منم پارک ا.ت هستم🙂
جونگ کوک : بشین یونا
نشست رو صندلی
یونا : جونگ کوک عزیزم خوبی؟
عزیزم؟؟؟؟ بزنم بمیری پدصگ نکبتی
جونگ کوک ی نگاهی بهم کرد انگار گفت اشکال نداره
جونگ کوک : اره خوبم تو چطوری
یونا : منم خوب...
من : خب خب یونا جان چیزی میخوری؟
یونا : نه حالا داریم حرف میزنیم
جونگ کوک : اره ا.ت عزیزم داریم حرف میزنیم:)
چشم غره ای به جونگ کوک کردم
من : خب بیا بریم اتاق من!
یونا : او باشه
رفتیم تو اتاقم
من : خب یونا جان تا کی اینجایی
یونا : ی هفته ای اینجام
من : ی هفتهههههه
یونا : چی
من : هیچی هیچی
من : میتونی لباساتو بزاری تو کمد من
یونا : نه میزارم تو اتاق جونگ کوک راحت تره
تو گوه میخوری
من : نه نه اتاق من بزاری بهتره
یونا : آم باشه
من : میخوای باهم فیلم ببینیم؟
یونا : اره منم حوصلم پوکیده
فیلمو گذاشتم وسطاش یونا خوابش برد جونگ کوک درو باز کرد اومد تو منم زود خودمو زدم به خواب
جونگ کوک : هردوتون خوابیدین!
رو یونا پتو انداخت منم میخواست بغل کنه که بلند شدم
جونگ کوک : عه تو نخوابیده بودی
من : خوابیده بودم الان بیدار شدم
جونگ کوک : وای ببخشید من بیدارت کردم
من : نهههه باو خودم بیدار شدم
جونگ کوک : خب من میرم بیرون کاری نداری؟
من : کجا میری ؟
جونگ کوک : میرم چیز میز بخرم مثلا مهمون داریم
من : آها خب منم میام
جونگ کوک : یونا چی
من : حالا اون خوابه
جونگ کوک : باشه لباستو بپوش بریم
حاضر شدم
تموم تا پارت بعدی بای😃🌱
من : خب ببخشید دیگه تکرار نمیشه
من : صبحونه خوردی؟
جونگ کوک : مگه شما میزاری
من : خب حالا بیا بخور
صبحونه خورد
یهو یکی زنگ خونه رو زد
من : میرم ببینم کیه
جونگ کوک : نه من میرم
رفت درو باز کرد ی دختره بود با هم حرف میزدن اومدن تو
جونگ کوک : خب ا.ت این دختر عمومه
یونا : سلام من جئون یونا دختر عموی جونگ کوکم
من : خوشبختم منم پارک ا.ت هستم🙂
جونگ کوک : بشین یونا
نشست رو صندلی
یونا : جونگ کوک عزیزم خوبی؟
عزیزم؟؟؟؟ بزنم بمیری پدصگ نکبتی
جونگ کوک ی نگاهی بهم کرد انگار گفت اشکال نداره
جونگ کوک : اره خوبم تو چطوری
یونا : منم خوب...
من : خب خب یونا جان چیزی میخوری؟
یونا : نه حالا داریم حرف میزنیم
جونگ کوک : اره ا.ت عزیزم داریم حرف میزنیم:)
چشم غره ای به جونگ کوک کردم
من : خب بیا بریم اتاق من!
یونا : او باشه
رفتیم تو اتاقم
من : خب یونا جان تا کی اینجایی
یونا : ی هفته ای اینجام
من : ی هفتهههههه
یونا : چی
من : هیچی هیچی
من : میتونی لباساتو بزاری تو کمد من
یونا : نه میزارم تو اتاق جونگ کوک راحت تره
تو گوه میخوری
من : نه نه اتاق من بزاری بهتره
یونا : آم باشه
من : میخوای باهم فیلم ببینیم؟
یونا : اره منم حوصلم پوکیده
فیلمو گذاشتم وسطاش یونا خوابش برد جونگ کوک درو باز کرد اومد تو منم زود خودمو زدم به خواب
جونگ کوک : هردوتون خوابیدین!
رو یونا پتو انداخت منم میخواست بغل کنه که بلند شدم
جونگ کوک : عه تو نخوابیده بودی
من : خوابیده بودم الان بیدار شدم
جونگ کوک : وای ببخشید من بیدارت کردم
من : نهههه باو خودم بیدار شدم
جونگ کوک : خب من میرم بیرون کاری نداری؟
من : کجا میری ؟
جونگ کوک : میرم چیز میز بخرم مثلا مهمون داریم
من : آها خب منم میام
جونگ کوک : یونا چی
من : حالا اون خوابه
جونگ کوک : باشه لباستو بپوش بریم
حاضر شدم
تموم تا پارت بعدی بای😃🌱
۱۸۳.۱k
۲۹ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.