پلیس یا مافیا p3
#پلیس_یا_مافیا p3
هیونجین + فلیکس _ لینو # هان @
سرش درد میکرد و به هوش اومد تازه یادش اومد چه اتفاقی براش افتاده بود در باز شد دوباره همون پسری که دیده بودش دستاش بسته شده بودن لعنتی خودشو تکونی داد و سعی میکرد از این وضع مزخرف خلاص بشه ولی فایده نداشت
# چتونه ؟ روانی ها ولم کنین
@ به عنوان یک مافیا خیلی پرو نیستی ؟ معلوم نیست حتی چند نفرو کشتین
# زده به سرت ؟ چرا باید کسی رو بکشیم
@ بگو کجا مخفی شدین ؟
# چیزی برای گفتن ندارم راستی امروز چندمه ؟
@ ها…؟ انگار نمیدونی تو چه وضیعی
# خوب چیکار کنم دستام بستس هیچ غلطی هم که نمیشه بکنم ! حداقل بدونم چقدر بی هوش بودم
این پسر عجیب غریب دیگه کیه… مثل گربه ها میمونه
@ چهار روزی میشه
# پس خاک تو سر من کنن
لبخند بانمکی زد واقعا این پسر مافیاس ؟ خیلی کوچیک و بانمکه اه چی دارم میگم
@ چند سالته ؟
# ۲۵
@ ها خیلی کوچیکی ! هم سن منی مافیایی ؟
# واقعا نکنه با قیافم انتظار ۵۰ ساله داشتی !؟
دوتاشون زیر خنده زدن یک لحظه یادشون رفته بود یکیشون مافیاس و اون یکی پلیسیه که گرفتش
خیلی صحبت هان و لینو طولانی شد نکنه چیزی شده ؟
به سمت اتاقی که لینو رو بسته بودن رفت
فلیکس و هان تنها کسایی بودن که اجازه دارن با لینو حرف بزنن
درو باز کرد هان با صدای در سریع خودشو جمع کرد و جدی خودشو نشون داد
_ هان چیزی فهمیدی ؟
@ نه چیزی لو نمیده یکم دیگه اگه نگفت بیخیال میشم
فلیکس از اتاق بیرون رفت
# خوب داشتیم میگفتیم
@ یک سوال
# بله ؟
@ چه جوری اینقدر خوشگلی ؟
لینو سرخ شد و خندش گرفت
@ واقعا خیلی خوشگلی ادم حسودیش میشههه
# تو خیلی خوشگل تر و بامزه تری شبیه… فکر کنم بچه سنجابی
هان زد زیر خنده لقب باحالیه
# پس از این به بعد سنجابک صدات میکنم
هفته ای گذشت لینو و هان خیلی باهم صمیمی شده بودن براشون مهم نبود پلیس یا مافیا باشن میخواستن به عنوان یک ادم عادی باهم باشن
_ هی هان ! نگاه کن رئیس مافیاعه هیونجین بود دیگه ؟ تصادف کرده ! دوربین نشون میده مرده
@ چی واقعا ؟ کو ببینم
ویدیو دوربین هارو دیدن هیونجین تصادف کرده بود و مرده بود
باورشون نمیشد…
_ بهتره به اون گروگانی چیزی نگیم
@ اوکی…
حس میکرد اگه بگه به فلیکس خیانت کرده و اگه نگه به لینو
حالا اگه میگفت که چیزی نمیشد…
به سمت اتاق لینو رفت
# دیر کردی سنجابک
@ لینو یک چیزی شده ؟
# چی شده ؟ چرا رنگت پریده ؟
رئیستون یا همون دوستت هیونجین بود دیگه نه ؟ تصادف کرده و مرده
رنگ لینو پرید شوخی میکنی دیگه ؟ هیونجین ؟ مرده ؟ امکان نداره
اشک از گونه هاش سرازیر شد
هان سریع با دیدن لینو که اینجوری مظلومانه گریه میکنه بغلش کرد و ارومش کرد بعد چند دقیقه لینو بغلش اروم گرفت
# هان…الان..چیکار کنم…؟
هیونجین + فلیکس _ لینو # هان @
سرش درد میکرد و به هوش اومد تازه یادش اومد چه اتفاقی براش افتاده بود در باز شد دوباره همون پسری که دیده بودش دستاش بسته شده بودن لعنتی خودشو تکونی داد و سعی میکرد از این وضع مزخرف خلاص بشه ولی فایده نداشت
# چتونه ؟ روانی ها ولم کنین
@ به عنوان یک مافیا خیلی پرو نیستی ؟ معلوم نیست حتی چند نفرو کشتین
# زده به سرت ؟ چرا باید کسی رو بکشیم
@ بگو کجا مخفی شدین ؟
# چیزی برای گفتن ندارم راستی امروز چندمه ؟
@ ها…؟ انگار نمیدونی تو چه وضیعی
# خوب چیکار کنم دستام بستس هیچ غلطی هم که نمیشه بکنم ! حداقل بدونم چقدر بی هوش بودم
این پسر عجیب غریب دیگه کیه… مثل گربه ها میمونه
@ چهار روزی میشه
# پس خاک تو سر من کنن
لبخند بانمکی زد واقعا این پسر مافیاس ؟ خیلی کوچیک و بانمکه اه چی دارم میگم
@ چند سالته ؟
# ۲۵
@ ها خیلی کوچیکی ! هم سن منی مافیایی ؟
# واقعا نکنه با قیافم انتظار ۵۰ ساله داشتی !؟
دوتاشون زیر خنده زدن یک لحظه یادشون رفته بود یکیشون مافیاس و اون یکی پلیسیه که گرفتش
خیلی صحبت هان و لینو طولانی شد نکنه چیزی شده ؟
به سمت اتاقی که لینو رو بسته بودن رفت
فلیکس و هان تنها کسایی بودن که اجازه دارن با لینو حرف بزنن
درو باز کرد هان با صدای در سریع خودشو جمع کرد و جدی خودشو نشون داد
_ هان چیزی فهمیدی ؟
@ نه چیزی لو نمیده یکم دیگه اگه نگفت بیخیال میشم
فلیکس از اتاق بیرون رفت
# خوب داشتیم میگفتیم
@ یک سوال
# بله ؟
@ چه جوری اینقدر خوشگلی ؟
لینو سرخ شد و خندش گرفت
@ واقعا خیلی خوشگلی ادم حسودیش میشههه
# تو خیلی خوشگل تر و بامزه تری شبیه… فکر کنم بچه سنجابی
هان زد زیر خنده لقب باحالیه
# پس از این به بعد سنجابک صدات میکنم
هفته ای گذشت لینو و هان خیلی باهم صمیمی شده بودن براشون مهم نبود پلیس یا مافیا باشن میخواستن به عنوان یک ادم عادی باهم باشن
_ هی هان ! نگاه کن رئیس مافیاعه هیونجین بود دیگه ؟ تصادف کرده ! دوربین نشون میده مرده
@ چی واقعا ؟ کو ببینم
ویدیو دوربین هارو دیدن هیونجین تصادف کرده بود و مرده بود
باورشون نمیشد…
_ بهتره به اون گروگانی چیزی نگیم
@ اوکی…
حس میکرد اگه بگه به فلیکس خیانت کرده و اگه نگه به لینو
حالا اگه میگفت که چیزی نمیشد…
به سمت اتاق لینو رفت
# دیر کردی سنجابک
@ لینو یک چیزی شده ؟
# چی شده ؟ چرا رنگت پریده ؟
رئیستون یا همون دوستت هیونجین بود دیگه نه ؟ تصادف کرده و مرده
رنگ لینو پرید شوخی میکنی دیگه ؟ هیونجین ؟ مرده ؟ امکان نداره
اشک از گونه هاش سرازیر شد
هان سریع با دیدن لینو که اینجوری مظلومانه گریه میکنه بغلش کرد و ارومش کرد بعد چند دقیقه لینو بغلش اروم گرفت
# هان…الان..چیکار کنم…؟
۱.۱k
۲۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.