پارت ۲
از زبان لیا:
+خب الان نمیخواد بری خونه مامان و بابات رو تحمل کنی بیا بریم خونه من
_اومممم نمیدونم.....خیلی خب بریم
باهم رفتیم سوار ماشین جونکوک شدیم و رفتیم به عمارتش اون عمارتش خیلی بزرگ بود البته خب هرچی باشه اون یه مافیاعه با هر بار قرارداد بستنش یعالمه پول گیرش میاد
نشسته بودم رو مبل و کلم تو گوشی بود که جونکوک شروع کرد به کرم ریزی یه پارچ آب یخ برداشت و از پشت پاشید روم
_وااااای چیکار کردییی عوضییی خدا شفات بده(داد)
+فقط خواستم یکم حال و هوای این لیا کوچولو عوض شه چته آخه تو هنوز که بچه ای چرا اینقد تو فکری
_اولن که تو با این کارات حال و هوای منو عوض نمیکنی دوما من فقط سه سال ازت کوچیک ترم پس دفعه آخرت باشه بهم میگی کوچولو
+تو حتی اگه ازم بزرگتر هم هم باشی باز برای یه مافیایی مثل من کوچولویی
_ایشششش حالا من با این لباسای خیس چیکار کنم
+فقط برو تو اتاقم و یکی از لباس هام رو بردار و بپوش
_تو هیکل خودت رو با هیکل من مقایسه میکنی؟؟
+اگه یکی از پیرهن های من که کاملا واسم اندازه هست رو بپوشی واسه تو میشه یه لباس لش
_(بلند شد و رفت)
تو اتاق بودم و یکی از لباس های کوک رو برداشتم که مشکی بود و آستین بلندی داشت همینطور که لباسم رو درآوردم دیدم جونکوک اومد تو اتاق
_(جیغغغغ)
+(زول زده بهش)هی چته جیغ جیغو
_گمشو بیرون کثافت هرزههه (داد)
+ولی خداییش بدن جذابی داری لیا خانم(اینو میگه و از اتاق میره بیرون)
لباسم رو عوض کردم و از اتاق کوفتیش اومدم بیرون
................
+خب الان نمیخواد بری خونه مامان و بابات رو تحمل کنی بیا بریم خونه من
_اومممم نمیدونم.....خیلی خب بریم
باهم رفتیم سوار ماشین جونکوک شدیم و رفتیم به عمارتش اون عمارتش خیلی بزرگ بود البته خب هرچی باشه اون یه مافیاعه با هر بار قرارداد بستنش یعالمه پول گیرش میاد
نشسته بودم رو مبل و کلم تو گوشی بود که جونکوک شروع کرد به کرم ریزی یه پارچ آب یخ برداشت و از پشت پاشید روم
_وااااای چیکار کردییی عوضییی خدا شفات بده(داد)
+فقط خواستم یکم حال و هوای این لیا کوچولو عوض شه چته آخه تو هنوز که بچه ای چرا اینقد تو فکری
_اولن که تو با این کارات حال و هوای منو عوض نمیکنی دوما من فقط سه سال ازت کوچیک ترم پس دفعه آخرت باشه بهم میگی کوچولو
+تو حتی اگه ازم بزرگتر هم هم باشی باز برای یه مافیایی مثل من کوچولویی
_ایشششش حالا من با این لباسای خیس چیکار کنم
+فقط برو تو اتاقم و یکی از لباس هام رو بردار و بپوش
_تو هیکل خودت رو با هیکل من مقایسه میکنی؟؟
+اگه یکی از پیرهن های من که کاملا واسم اندازه هست رو بپوشی واسه تو میشه یه لباس لش
_(بلند شد و رفت)
تو اتاق بودم و یکی از لباس های کوک رو برداشتم که مشکی بود و آستین بلندی داشت همینطور که لباسم رو درآوردم دیدم جونکوک اومد تو اتاق
_(جیغغغغ)
+(زول زده بهش)هی چته جیغ جیغو
_گمشو بیرون کثافت هرزههه (داد)
+ولی خداییش بدن جذابی داری لیا خانم(اینو میگه و از اتاق میره بیرون)
لباسم رو عوض کردم و از اتاق کوفتیش اومدم بیرون
................
۱۲.۸k
۱۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.