پارت 6 فیک کلید قلبت
برگشتم مرکز اول رفتم اتاقم و یونیفرمم رو پوشیدم بعدم رفتم اتاق رئیس کیم در زدم ولی کسی جواب نداد آروم در رو باز کردم رییس کیم اونجا نبودند حتما وقت ناهاره بخاطر همین یاد سوکجین افتادم
جین ویو
بعد از اینکه اون دختره رفت با اون پسره کوک شروع به مبارزه کردم خیلی خوب بود ولی تونستم برنده بشم
البته دوبار باختم بعد از اون با جیمین مبارزه کردم جیمین حتی سختر از کوک بود هر دفعه من رو زمین میزد بلند شدم آخرش هم وقتی حواسش پرت شد زمین زدمش چند لحظه زمین موندم و گفتم
هههههه هه بلاخره بردمت جیمین
آه پسر چقدر دستت سنگینه شونم درد گرفت
ولی اول باید من و ببری کیم
از جام بلند شدم تا کم نیارم حالت جمله گرفتم بهش حمله کردم میخواستم ضربه بزنم که جاخالی داد هی جاخالی میداد ولی آخرش خودش من رو انداخت راحت
میتونستم بگم که نمیتونستم شکستش بدم دوباره من رو زد زمین خواستم بلند بشم که یکی گفت بسه
نامجون ویو نمیخواستم به این تازه وارد زور بدم اما اون قرار بود با هانی باشه و این من رو به شدت اعصبانی میکرد زدمش زمین دوباره میخواست بلند بشه واقعا کم نمیآورد یهو یکی گفت بسه روم رو برگردوندم هانی بود اومد جلو و گفت
افسر کیم به نظرم اینقدر بسه
افسر پارک من مسعول این کار هستم و به هیچ عنوان نمیتونم قبول کنم اون از اولش هم نمیتونه سر پا وایسته پس در آینده چی میشه
افسر کیم اون یه تازه وارده من هنوز یادمه که اولين بار که باهاتون مبارزه کردم منم شکست خوردم اشکالی نداره در ضمن من هنوز باهاش کار دارم پس لازمش دارم برای امروز بسه ولی فردا باید بازم بیاد اینجا و باهاتون مبارزه کنه
شماها فعلا برید من با افسر کیم حرف دارم
جین ویو
بعد از اینکه اون دختره رفت با اون پسره کوک شروع به مبارزه کردم خیلی خوب بود ولی تونستم برنده بشم
البته دوبار باختم بعد از اون با جیمین مبارزه کردم جیمین حتی سختر از کوک بود هر دفعه من رو زمین میزد بلند شدم آخرش هم وقتی حواسش پرت شد زمین زدمش چند لحظه زمین موندم و گفتم
هههههه هه بلاخره بردمت جیمین
آه پسر چقدر دستت سنگینه شونم درد گرفت
ولی اول باید من و ببری کیم
از جام بلند شدم تا کم نیارم حالت جمله گرفتم بهش حمله کردم میخواستم ضربه بزنم که جاخالی داد هی جاخالی میداد ولی آخرش خودش من رو انداخت راحت
میتونستم بگم که نمیتونستم شکستش بدم دوباره من رو زد زمین خواستم بلند بشم که یکی گفت بسه
نامجون ویو نمیخواستم به این تازه وارد زور بدم اما اون قرار بود با هانی باشه و این من رو به شدت اعصبانی میکرد زدمش زمین دوباره میخواست بلند بشه واقعا کم نمیآورد یهو یکی گفت بسه روم رو برگردوندم هانی بود اومد جلو و گفت
افسر کیم به نظرم اینقدر بسه
افسر پارک من مسعول این کار هستم و به هیچ عنوان نمیتونم قبول کنم اون از اولش هم نمیتونه سر پا وایسته پس در آینده چی میشه
افسر کیم اون یه تازه وارده من هنوز یادمه که اولين بار که باهاتون مبارزه کردم منم شکست خوردم اشکالی نداره در ضمن من هنوز باهاش کار دارم پس لازمش دارم برای امروز بسه ولی فردا باید بازم بیاد اینجا و باهاتون مبارزه کنه
شماها فعلا برید من با افسر کیم حرف دارم
۱۹.۷k
۲۱ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.