☆ دیدار دوباره ؟ ☆

☆ دیدار دوباره ؟ ☆
{ P ۷ }
چشم ی زیر لب گفتی و از در اتاق خارج شدی ، دنبال سوهی رفتید که برسونیش مهد کودک
از زبان ادمین : خلاصه بگم ، ا/ت سوهی رو گذاشت مهد کودک و خودشم رفت شرکت
" پرش زمانی به ساعت ۱ ظهر "
از شرکت خارج شدی و رفتی دنبال سوهی که بعد از ۲۰ مین رسیدی که دیدی دیر کردی و جلسه شروع شده.
دستگیره در اتاق جلسه رو فشار دادی و بازش کردی ، زنی که بهش می‌خورد معلم باشه،گفت
معلم : سلام شما؟
ا/ت : سلام من مادر هان سوهی ام
معلم بعد از چند ثانیه گفتش
معلم : عا بله ، پدرشون هم تشریف آوردند، میز سمت راست
از حرفش تعجب کردی و تشکری زیر لب گفتی و دنبال میز گشتی و چیزی که دیدی باورت نمیشد ، اون تهیونگ بود داشت با سوهی نقاشی می‌کشید
ا/ت : یا تو اینجا چیکار میکنی ؟ " خنده "
روش رو برگردوند و گفت
ته : منو یوهی یه قراری گذاشتیم و قراری عملیش کنیم مگه نه ؟
سوهی : اوهوم
ا/ت : اونوقت اینو از مامانی قایم میکنی سوهیا ؟
سوهی : اوهوم
ته : اره دیگه این قرار بین ماست ، فقط ماست
ا/ت : هوف باشه بابا نگید
دستی توی موهات کشیدی و گفتی
ا/ت : یه لحظه میای تهیونگ کار ت دارم
ته : اوکی
رفتید یه کلاس خالی و گفتی
ا/ت : اینجا چیکار میکنی ؟ ، بهش گفتی ؟ ، چه قراری؟ چیشده ؟
ته : آروم باش ، بهش نگفتم ، اگه بهش میگفتم ازت متنفر میشد ولی من اینکارو نکردم
ا/ت : خوبه ، قرار چیه ؟
ته : میخوای بدونی ؟
ادامه دارد ...

شرط پارت بعد

۲۰:« لایک ❤️