اسلاید2 لباس دخترا برای بار
اسلاید2 لباس دخترا برای بار
سوزومه: میدونی اصلا به تو ربطی نداره
جنیور: اوکیه فک میردم میتونم برادرد باشم
جنیور بلد شدو رفت سمت اتاقش یکم از حرفایی که زدم پشیمون شدم اخه هیچی هم نخورد ........ غذامو خوردم رفتم اشپزخونه به الن گفتم که غذای جنیور رو بعد رفتنم بهش بده یه نگاه به ساعت کردم دیدم یه ربع به 9 رفتم بالا یه دوش نیم ساعتی گرفتم یه لباس از کمد برداشتمو پوشیدم و موهامو حالت دادم و با یه ارایش لایت کارم رو تموم کردم رفتم سوار ماشین شدمو لوکیشن رو به راننده دادمو رفتم سمت بار وقتی رسیدم دخترا اومده بودن
سوزومه: های
لیلی: اومدی
امیلی: بریم داخل
سوزومه: وایسین مهمون داریم
امیلی: جنیور
سوزومه: خنگ خدا اگه جنیور بود که باهاش میومدم
لیلی: کی هست حالا........ وایسا نکنه...
دنیل: های اوریوان
سوزومه: های
دنیل یه دسته گل رو به سوزومه داد دستش رو گرفت رو به دخترا گفت نمیرین داخل. لیلی و امیلی که پراشون ریخته بود با لکنت گفتن
امیلی: ااا.. ره... بریم
ویو سوزومه
وقتی وارد بار شدیم طبقع معمول بوی الکل و سیگار حالمو بهم میزد ولی بعد چند مید عادت کردم همه ویسکی سفارش دادن ولی من ابمیوه سفارش دادم نمیخواستم پیش دنیل صوتی بدم بعد نیم ساعت برای رقص بلد شدیم و کلی رقصیدیم بعد از مدتی به ساعت نگاه کردم دیدم از دوازده گذشته بود
سوزومه: امیلی بیا برگردیم دیر وقت
امیلی: ول کن بیا خوش بگذرونیم یه روز فقط
لیلی: راست میگه
سوزومه: مدرسه چی پس
لیلی: یکی دوساعت دیگه بر میگردیم
سوزومه: پس خودم برمیگردم
امیلی: اوکی
رفتم پیش دنیل. دنیل یکم مست بود
سوزومه: من دیگه میرم تو برنمیگردی
دنیل: اوم..... من یه چند ساعت دیگه برمیگردم
سوزومه: باشه پس من میرم
سوزومه: میدونی اصلا به تو ربطی نداره
جنیور: اوکیه فک میردم میتونم برادرد باشم
جنیور بلد شدو رفت سمت اتاقش یکم از حرفایی که زدم پشیمون شدم اخه هیچی هم نخورد ........ غذامو خوردم رفتم اشپزخونه به الن گفتم که غذای جنیور رو بعد رفتنم بهش بده یه نگاه به ساعت کردم دیدم یه ربع به 9 رفتم بالا یه دوش نیم ساعتی گرفتم یه لباس از کمد برداشتمو پوشیدم و موهامو حالت دادم و با یه ارایش لایت کارم رو تموم کردم رفتم سوار ماشین شدمو لوکیشن رو به راننده دادمو رفتم سمت بار وقتی رسیدم دخترا اومده بودن
سوزومه: های
لیلی: اومدی
امیلی: بریم داخل
سوزومه: وایسین مهمون داریم
امیلی: جنیور
سوزومه: خنگ خدا اگه جنیور بود که باهاش میومدم
لیلی: کی هست حالا........ وایسا نکنه...
دنیل: های اوریوان
سوزومه: های
دنیل یه دسته گل رو به سوزومه داد دستش رو گرفت رو به دخترا گفت نمیرین داخل. لیلی و امیلی که پراشون ریخته بود با لکنت گفتن
امیلی: ااا.. ره... بریم
ویو سوزومه
وقتی وارد بار شدیم طبقع معمول بوی الکل و سیگار حالمو بهم میزد ولی بعد چند مید عادت کردم همه ویسکی سفارش دادن ولی من ابمیوه سفارش دادم نمیخواستم پیش دنیل صوتی بدم بعد نیم ساعت برای رقص بلد شدیم و کلی رقصیدیم بعد از مدتی به ساعت نگاه کردم دیدم از دوازده گذشته بود
سوزومه: امیلی بیا برگردیم دیر وقت
امیلی: ول کن بیا خوش بگذرونیم یه روز فقط
لیلی: راست میگه
سوزومه: مدرسه چی پس
لیلی: یکی دوساعت دیگه بر میگردیم
سوزومه: پس خودم برمیگردم
امیلی: اوکی
رفتم پیش دنیل. دنیل یکم مست بود
سوزومه: من دیگه میرم تو برنمیگردی
دنیل: اوم..... من یه چند ساعت دیگه برمیگردم
سوزومه: باشه پس من میرم
۲۸۶
۲۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.