شیرینی درد به انتقامشه
#شیرینی درد به انتقامشه
پارت ۲۸
بعد گذشته چند ساعت به همون دریاچه رسیدم
اون عوضی عادت داشت بیاد سرصبحها چند هفته یکبار بره ماهیگیری
موتورم رو با فاصله زیاد پشت درختها پارک کردم
به سمت یکی از ماشین ها رفتم
تفنگم رو درآوردم و خفه کن رو برای صداش بهش وصل کردم
با یک حرکت به سر یکیشون شلیک کردم و به دومی هم بدون فاصله زیادی شلیک کردم
یکشون با پاش اسلحه رو از دستم دراورد و با چاقو بهم حمله کرد
چاقو رو ازش گرفتم و با یک حرکت داخل قلبش فرو کردم
خونی که از بدنش میامد منو هیجان زده میکرد
من عاشق خون بودم
چاقو رو از بدنش بیرون کشیدم
به سمت یکی دیگه از بادیگارداش پرتاب کردم همشون مرده بودن
فقط میموند دوتا دیگهاشون اسلحه و چاقو رو برداشتم
با اسلحه شلیک کردم به یکشون اون یکی بهم حمله کرد و باهام درگیر شدیم
با چاقو شاهرگش رو زدم خون پاشید داخل صورتم و بعد چاقو رو داخل قلبش فرو کردم
حس قدرت و لذت خاصی داشتم
به سمت ...
پایان
امیدوارم خوشتون اومده باشه و لطفا ازم حمایت کنید
پارت ۲۸
بعد گذشته چند ساعت به همون دریاچه رسیدم
اون عوضی عادت داشت بیاد سرصبحها چند هفته یکبار بره ماهیگیری
موتورم رو با فاصله زیاد پشت درختها پارک کردم
به سمت یکی از ماشین ها رفتم
تفنگم رو درآوردم و خفه کن رو برای صداش بهش وصل کردم
با یک حرکت به سر یکیشون شلیک کردم و به دومی هم بدون فاصله زیادی شلیک کردم
یکشون با پاش اسلحه رو از دستم دراورد و با چاقو بهم حمله کرد
چاقو رو ازش گرفتم و با یک حرکت داخل قلبش فرو کردم
خونی که از بدنش میامد منو هیجان زده میکرد
من عاشق خون بودم
چاقو رو از بدنش بیرون کشیدم
به سمت یکی دیگه از بادیگارداش پرتاب کردم همشون مرده بودن
فقط میموند دوتا دیگهاشون اسلحه و چاقو رو برداشتم
با اسلحه شلیک کردم به یکشون اون یکی بهم حمله کرد و باهام درگیر شدیم
با چاقو شاهرگش رو زدم خون پاشید داخل صورتم و بعد چاقو رو داخل قلبش فرو کردم
حس قدرت و لذت خاصی داشتم
به سمت ...
پایان
امیدوارم خوشتون اومده باشه و لطفا ازم حمایت کنید
۶.۷k
۱۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.