My lovely mafia🍷🧸🐾 p⁴
هایون « با اینکه هیچ جونی نداشتم ولی بازم سعی کردم سر و صدا کنم تا کسی بیاد و بفهمم کجام...آهای...کسی اینجا نیست؟ یاااا! کمک! کسی اینجا نیس؟!
جیمین « بعد از باند پیچی و درآوردن گلوله از کتف اون دختره از اتاق بیرون رفتم تا از هوسوک بپرسم این دختره کیه...هوسوک هیونگ....نگفتین یونگی چرا این دختره رو فرستاده عمارت اونم تیر خورده؟
جیهوپ « ماجراش مفصله...خودش میاد میگه فقط در این حد بدون اون لی هایونه....
جیمین « لی..هایون؟! همونی که پارسال محموله ما یعنی محموله بانپ بلک سوان رو لو داد؟!
هوپی « هوم...
راوی « جیمین خواست حرفی بزنه که صدای جیغ و داد های هایون به گوش رسید....برای همین هردو با سرعت وارد اتاق شدند....
هایون « داشتم درخواست کمک میکردم که در باز شد و دوتا پسر وارد شدن...ماشالا هردو عم کراشششش (✪‿✪)
هایون « ایممم سلم علکم ◕‿◕
هوسوک « این ک از منو توهم سالم تره 눈_눈
هایون « میشه بفرمایید شما کی هستین و من کدوم گوریم؟!
جیمین « بی ادبم تشریف دارینا....
هایون « ابله میدونی من کیم؟!!!!زود بگو شما کیی هستین!
یونگی « بعد از اتمام کارم به سمت عمارت به راه افتادم....وقتی رسیدم از یکی اژ اتاقا صدای داد و بیداد میومد. از راه پله ها رفتم بالا و وارد اتاق شدم....و یه تیر به پایه صندلی زدم....
یونگی « اینجا چخبرهههه
جیمین « بعد از باند پیچی و درآوردن گلوله از کتف اون دختره از اتاق بیرون رفتم تا از هوسوک بپرسم این دختره کیه...هوسوک هیونگ....نگفتین یونگی چرا این دختره رو فرستاده عمارت اونم تیر خورده؟
جیهوپ « ماجراش مفصله...خودش میاد میگه فقط در این حد بدون اون لی هایونه....
جیمین « لی..هایون؟! همونی که پارسال محموله ما یعنی محموله بانپ بلک سوان رو لو داد؟!
هوپی « هوم...
راوی « جیمین خواست حرفی بزنه که صدای جیغ و داد های هایون به گوش رسید....برای همین هردو با سرعت وارد اتاق شدند....
هایون « داشتم درخواست کمک میکردم که در باز شد و دوتا پسر وارد شدن...ماشالا هردو عم کراشششش (✪‿✪)
هایون « ایممم سلم علکم ◕‿◕
هوسوک « این ک از منو توهم سالم تره 눈_눈
هایون « میشه بفرمایید شما کی هستین و من کدوم گوریم؟!
جیمین « بی ادبم تشریف دارینا....
هایون « ابله میدونی من کیم؟!!!!زود بگو شما کیی هستین!
یونگی « بعد از اتمام کارم به سمت عمارت به راه افتادم....وقتی رسیدم از یکی اژ اتاقا صدای داد و بیداد میومد. از راه پله ها رفتم بالا و وارد اتاق شدم....و یه تیر به پایه صندلی زدم....
یونگی « اینجا چخبرهههه
۴۹.۵k
۱۲ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.