بازی عشق 🧠🫀
Part 23
کوک : خب رسیدیم
ات : ممنون
پیاده میشن میرن داخل سالن انتظار
کوک دست ات رو میگیره
کوک : میخوام فک کنه که منو تو باهم قرار میذاریم و دیگه اذیتت نکنه
ات : آها ممنون ( بلخند )
ات : راستی چرا انقد نگران منی
کوک : خودمم دقیق نمیدونم ولی دوست ندارم ببینم برات اتفاقی می افته
ات : اها
۱۰ مین بعد
ات : فک کنم پیداش کردم اره اونجا نشسته
کوک : خب پس بریم
ته یانگ ویو
ات رو دیدم که داره میاد سمت من اه اه اون پسره ی چندش هم باهاش عه هاا چی دستش هه ی جوری ات رو مال خودم بکنم که چشش دربیاد
ته یانگ : اووو ات عشقم اومدی بدرقه ی من
ات : هه بدرقه اومدم مطمئن بشم که میخوای گمشی از اینجا بری آشغال
ته یانگ : هی ات درست صحبت کن و گرنه بد میبینی
کوک : اگه درست رفتار نکنه چه گوهی میخوای بخوری هااا
ته یانگ : نیاز نکرده تو دخالت کنی گوه خور هر بلایی دلم میخواد سرش میرم
کوک : یقه ی ته یانگ رو گرفت
ته یانگ : هی چیکار میکنی
کوک : تا وقتی که من زنده ام تو حق نداری دست ب ات بزنی اشغال
ات : بس کنید ( کمی داد)
کوک : یقه ته یانگ رو ول میکنه
هر سه تاشون میشینن رو صندلی
ات : حالم خوب نی چقد مونده تا بری
ته یانگ : نیم ساعت دیگه
ات : ای خدااااا
کوک : چیزی میخوای برات بگیرم
ات : نه ممنون
کوک : خب رسیدیم
ات : ممنون
پیاده میشن میرن داخل سالن انتظار
کوک دست ات رو میگیره
کوک : میخوام فک کنه که منو تو باهم قرار میذاریم و دیگه اذیتت نکنه
ات : آها ممنون ( بلخند )
ات : راستی چرا انقد نگران منی
کوک : خودمم دقیق نمیدونم ولی دوست ندارم ببینم برات اتفاقی می افته
ات : اها
۱۰ مین بعد
ات : فک کنم پیداش کردم اره اونجا نشسته
کوک : خب پس بریم
ته یانگ ویو
ات رو دیدم که داره میاد سمت من اه اه اون پسره ی چندش هم باهاش عه هاا چی دستش هه ی جوری ات رو مال خودم بکنم که چشش دربیاد
ته یانگ : اووو ات عشقم اومدی بدرقه ی من
ات : هه بدرقه اومدم مطمئن بشم که میخوای گمشی از اینجا بری آشغال
ته یانگ : هی ات درست صحبت کن و گرنه بد میبینی
کوک : اگه درست رفتار نکنه چه گوهی میخوای بخوری هااا
ته یانگ : نیاز نکرده تو دخالت کنی گوه خور هر بلایی دلم میخواد سرش میرم
کوک : یقه ی ته یانگ رو گرفت
ته یانگ : هی چیکار میکنی
کوک : تا وقتی که من زنده ام تو حق نداری دست ب ات بزنی اشغال
ات : بس کنید ( کمی داد)
کوک : یقه ته یانگ رو ول میکنه
هر سه تاشون میشینن رو صندلی
ات : حالم خوب نی چقد مونده تا بری
ته یانگ : نیم ساعت دیگه
ات : ای خدااااا
کوک : چیزی میخوای برات بگیرم
ات : نه ممنون
۷.۱k
۲۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.