پارت 6 فیک دارک کینگ

یکم دیگه باهاش حرف زدم تا بیشتر ازش اطلاعات بگیرم
اوسامو:میگم..تو چیزی درمورد بونتن میدونی؟
یهویی خشکش زد و بعد به مِن و مِن افتاد
اما:بو..بونتن؟همون باند..مافیا رو..می..میگی؟
اوسامو:آره چیزی شده؟
خودشه
مطمعنم ی چیزی میدونه
اما:ن..نه من چیزی نمیدونم
اوسامو:ولی چهرت یکم آشناست
اما:ن..نه..من تاحالا تورو ندیدم
اوسامو:باشه
اگه الان چیزی بپرسم شک میکنه
ویو تاکارا
رفتم پیش بقیه و منتظر اوسامو موندیم
چند مین بعد اوسامو اومد
اوسامو:یکم ازش اطلاعات گرفتم ی چیزی درمورد بونتن میدونه که نمیخواد بگه
تاکارا:اگه الان بپرسی شک میکنه
اوسامو:منم بهش فکر کردم برای همین بیشتر نپرسیدم
اوسامو:ولی قراره امشب باهم بریم بیرون و اما و مایکی هم میان
تاکارا:ما..مایکی هم میاد؟!(شوکه شده)
اوسامو:آره ولی باید خودت و کنترل کنی و فامیلت و نگی سوزومه چان هم نمیاد
تاکارا:خودم درستش میکنم
و بعد از پیششون رفتم
ویو بعد مدرسه
تاکارا:بچه ها من میخوام یکم هوا بخورم شما برین عمارت
اکیرا:باشه خدافظ
و رفتن
منم رفتم یکم توی خیابونا قدم بزنم
داشتم راه میرفتم که یکی اومد و از پشت دست زد به شونم
...:سلام تاکارا

دیگه خودتون میدونین پارت بعدی کجاست😂