پارت ۴
فردا
ویو یونگی
+یییممم خب خوابیدن رو تخت بد نبود... عا.. جیمین پاشو
وای خدا مثل یه فرشته خوابیده مثل یه.. جوجو... اهم داداشمه ها
+جیمین مدرسه دیر شد
∆ها.. ییم مدرسه... باهم بریم
+خب چه اشکالی داره که چه نصبتی داریم؟
∆نه اون نه تنها مشکلی که نداریم نصبته(نمیدونم درست نوشتم یانه 😂)
ویو ادمین یونگی لباساشو ورداشت رفت سمت حموم جیمینم پشد رفت دستشویی بعد لباساشو پوشید
یونگی لباس پوشیده اومد تو اتاق که شت
+تو چرا لباست دقیقا مثل منهههه
∆ها... تو چرا مثل من پوشیدی
+من عوض نمیکنم
∆ولی... من تصمیمم عوض شد تو هودیه مشکی رو با شلوار لی مشکی پوشیدی من لی به نظرم مال تو قشنگ تره... منم مثل تو بپوشم
+عمراااا
∆خب باشه اگه خودم بنفش بپوشم چی؟
+اوکی بدو بپوش بریم
جیمین داشت لباسشو در میورد
+هوییی اینجا
∆چیه مگه
+ها.. خب اوکی من میرم بیرون لباساتو عوض کن
∆اوکی...
پسرا لباساشونو پوشیدن رفتن دم در
∆تو دوچرخه داری؟
+اره... تو پیاده میری؟
∆اره
+خب بشین بالا باهم بریم
+ایول باشهههه
با هم سوار دوچرخه شدن و رفتم مدرسه
وقتی وارد شدن
*اوووو جیمین چرا با یونگی اومدی
^جیمینیییی(جیهوپ)
♡ها.. جیمین واقعا؟
~اییه یونگی اون کیه پشتت عوق
×یونگی چیکار میکنی(کوک)
یونگی وایساد و کل دوستاشون دورشون جمع شدن
∆عییی بزارید توضیح بدم
+بابا چرا هول میشی بچه های گل منو جیمین برادریم
✓~^×*÷واتتتتتتتتت
♡هه من میدونستم
÷چجوری میشه(نامی)
+داووشم ننم با باباش ازدواج کرد
^اوووو چقدر بهم میاین
∆مگه زوجیم که به هم بیایم برادریم...
زنگ تفریح
~یونگیییییی
+برو گمشو
~بابا خب به من چه فقط یه سوال دارم تو جیجا رو ندیدی
+به من چهههه
~برو گمشو بابا دیدمش اونجاست..
∆اون کی بود؟
+کسی که مجبورم باهاش ازواج کنم
∆وات؟.. چرا؟
+چون پولداره و باباش میگه من باهاش خیلی زوج خوبی قراره بشم
+اهان راستی اون... اون دختره سه بوم.. تو دوسش داری؟
∆هااااچرا باید دوسش داشته باشم؟
+هیچی فقط برام سوال بود
∆نه نه نه نه به هیچ وجع
+خب اوکی بابا اروم باش
∆تو چی.. دوسش داری؟
+مننننن نههههه
∆اوکی بابا
+میگم تو فوتبالت خوبه
∆اوممم تقریبا
+ولی چرا وقتی تشویقت میکنن گوشاتو میگیری چشماتو میبندیو پایینو نگاه میکنی
∆تا توی کون منم درووردی... بعدا برات تعریف میکنم الان پاشو بریم فوتبال...
ویو یونگی
+یییممم خب خوابیدن رو تخت بد نبود... عا.. جیمین پاشو
وای خدا مثل یه فرشته خوابیده مثل یه.. جوجو... اهم داداشمه ها
+جیمین مدرسه دیر شد
∆ها.. ییم مدرسه... باهم بریم
+خب چه اشکالی داره که چه نصبتی داریم؟
∆نه اون نه تنها مشکلی که نداریم نصبته(نمیدونم درست نوشتم یانه 😂)
ویو ادمین یونگی لباساشو ورداشت رفت سمت حموم جیمینم پشد رفت دستشویی بعد لباساشو پوشید
یونگی لباس پوشیده اومد تو اتاق که شت
+تو چرا لباست دقیقا مثل منهههه
∆ها... تو چرا مثل من پوشیدی
+من عوض نمیکنم
∆ولی... من تصمیمم عوض شد تو هودیه مشکی رو با شلوار لی مشکی پوشیدی من لی به نظرم مال تو قشنگ تره... منم مثل تو بپوشم
+عمراااا
∆خب باشه اگه خودم بنفش بپوشم چی؟
+اوکی بدو بپوش بریم
جیمین داشت لباسشو در میورد
+هوییی اینجا
∆چیه مگه
+ها.. خب اوکی من میرم بیرون لباساتو عوض کن
∆اوکی...
پسرا لباساشونو پوشیدن رفتن دم در
∆تو دوچرخه داری؟
+اره... تو پیاده میری؟
∆اره
+خب بشین بالا باهم بریم
+ایول باشهههه
با هم سوار دوچرخه شدن و رفتم مدرسه
وقتی وارد شدن
*اوووو جیمین چرا با یونگی اومدی
^جیمینیییی(جیهوپ)
♡ها.. جیمین واقعا؟
~اییه یونگی اون کیه پشتت عوق
×یونگی چیکار میکنی(کوک)
یونگی وایساد و کل دوستاشون دورشون جمع شدن
∆عییی بزارید توضیح بدم
+بابا چرا هول میشی بچه های گل منو جیمین برادریم
✓~^×*÷واتتتتتتتتت
♡هه من میدونستم
÷چجوری میشه(نامی)
+داووشم ننم با باباش ازدواج کرد
^اوووو چقدر بهم میاین
∆مگه زوجیم که به هم بیایم برادریم...
زنگ تفریح
~یونگیییییی
+برو گمشو
~بابا خب به من چه فقط یه سوال دارم تو جیجا رو ندیدی
+به من چهههه
~برو گمشو بابا دیدمش اونجاست..
∆اون کی بود؟
+کسی که مجبورم باهاش ازواج کنم
∆وات؟.. چرا؟
+چون پولداره و باباش میگه من باهاش خیلی زوج خوبی قراره بشم
+اهان راستی اون... اون دختره سه بوم.. تو دوسش داری؟
∆هااااچرا باید دوسش داشته باشم؟
+هیچی فقط برام سوال بود
∆نه نه نه نه به هیچ وجع
+خب اوکی بابا اروم باش
∆تو چی.. دوسش داری؟
+مننننن نههههه
∆اوکی بابا
+میگم تو فوتبالت خوبه
∆اوممم تقریبا
+ولی چرا وقتی تشویقت میکنن گوشاتو میگیری چشماتو میبندیو پایینو نگاه میکنی
∆تا توی کون منم درووردی... بعدا برات تعریف میکنم الان پاشو بریم فوتبال...
۵.۲k
۲۰ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.