وقتی اکسته و گروهیی رفتید اردوگاه جنگلی
رفتیم سمت بچه ها و کنارشون نشستیم....
+شما خوبید خانم چانی....
÷ا..اونی...
+شما چطور خانم جینو....
=.....
+یوقت نیاید پیشماا.....
و همینطور سرشونو انداخته بودن پایین.....
و رفتم کنار تهیونگ نشستم!
که اومد تو گوشم گفت...
_مگه با من بهت بد گذشت؟؟؟
منم برگشتم تو گوشش گفتم
+ بله....
_ببین....
÷خبریه اونی جونم؟
در گوشی؟
+ببند عزیزم!
جین:اره بابا....بیاید صحبت کنیم!
از اون لحظه ای که بهش گفتم بله...
راحت نذاشتتم.....
یا دستشو میزاره پشت گردنم یا لمسم میکنه!
گوششم که شنوا نیست!!
داشتم با نامجون درباره آلبوم جدیدمون حرف میزدم.....
که احساس کردم یه دست داغ اومد رو پام چون شورتک داشتم....
و دستشو میاورد بالاتر...
+آره و اینکه....آی...درسته دقیقا عاحح..
نامجون:چی شد!
+س...سرم خیلی درد میکنه....
هر کاری میکردم دستشو برداره بر نمیداشت....
میزدم روش..نیشگونش میگرفتم ولی بر نمیداشت.....
رفتم در گوشش....
+نکن لعنتی.....
_که با من حال نمیکنی هوم؟
+باشه باشه فقط دستتو بالاتر نبر!
و داشت دستشو میبرد بالا......
+ته میفهمییی؟؟
میخوای اه و نالم جلوی اینا در بیاد اخه؟
شوگا:بهتره دیگه بریم بخوابیم.......
_درستع....
مگه نه؟
+آآ بله...بله...
و داشتیم میرفتیم سمت کلبمون....
+تهه داشتی چیکار میکردی؟؟
_کاری که دوست داشتم(خمار)
+تهه لطفا اینجوری حرف نزن!
_چجوری؟
+خیلی خماری!
_تو خمارم کردی!
ادامه دارددد
+شما خوبید خانم چانی....
÷ا..اونی...
+شما چطور خانم جینو....
=.....
+یوقت نیاید پیشماا.....
و همینطور سرشونو انداخته بودن پایین.....
و رفتم کنار تهیونگ نشستم!
که اومد تو گوشم گفت...
_مگه با من بهت بد گذشت؟؟؟
منم برگشتم تو گوشش گفتم
+ بله....
_ببین....
÷خبریه اونی جونم؟
در گوشی؟
+ببند عزیزم!
جین:اره بابا....بیاید صحبت کنیم!
از اون لحظه ای که بهش گفتم بله...
راحت نذاشتتم.....
یا دستشو میزاره پشت گردنم یا لمسم میکنه!
گوششم که شنوا نیست!!
داشتم با نامجون درباره آلبوم جدیدمون حرف میزدم.....
که احساس کردم یه دست داغ اومد رو پام چون شورتک داشتم....
و دستشو میاورد بالاتر...
+آره و اینکه....آی...درسته دقیقا عاحح..
نامجون:چی شد!
+س...سرم خیلی درد میکنه....
هر کاری میکردم دستشو برداره بر نمیداشت....
میزدم روش..نیشگونش میگرفتم ولی بر نمیداشت.....
رفتم در گوشش....
+نکن لعنتی.....
_که با من حال نمیکنی هوم؟
+باشه باشه فقط دستتو بالاتر نبر!
و داشت دستشو میبرد بالا......
+ته میفهمییی؟؟
میخوای اه و نالم جلوی اینا در بیاد اخه؟
شوگا:بهتره دیگه بریم بخوابیم.......
_درستع....
مگه نه؟
+آآ بله...بله...
و داشتیم میرفتیم سمت کلبمون....
+تهه داشتی چیکار میکردی؟؟
_کاری که دوست داشتم(خمار)
+تهه لطفا اینجوری حرف نزن!
_چجوری؟
+خیلی خماری!
_تو خمارم کردی!
ادامه دارددد
۲۷.۱k
۰۲ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.