وانشات و سناریو/Oneshot and Senario
انیمه:توکیو ریونجرز/Tokeyo Revangers
موضوع:اگه موقعی که داریم پسری که اذیتمون کرده رو میزنیم ببیننمون
کاراکترها:مایکی【سانو مانجیرو】
پارت:اول
♧◇♧◇♧◇♧◇♧◇♧◇♧◇♧◇♧◇♧◇♧◇♧◇♧
مایکی【سانو مانجیرو】
با مایکی رفته بودین پارک که باهم وقت بگذرونید.مایکی رفته بود که خوراکی بگیره و بیاد،تو هم روی یکی از نیمکتها نشسته بودی و منتظر برگشتن مایکی با دستای پر از خوراکی بودی.همینجوری برای خودت نشسته بودی که یه پسر اومد و کنارت روی نینکت نشست.خیلی تعجب کردی،ولی بهش توجهی نکردی و برای اینکه زیادی نزدیکت نباشه خودتو یه کم کشیدی اون طرفتر.همین که تو خودتو کشیدی اون طرفتر اونم خودشو کشید سمتت.تو هی میرفتی اون طرف و اونم هی میومد؛تا اینکه آخرش بین خودش و دستهی نیمکت گیر انداخت.دستشو گذاشت روی شونههات.اونقدر عصبانی بودی که از روی نیمکت بلند شدی و روبه روش وایسادی،و یه مشت محکم بهش زدی.یقهی لباسشو با یه دستت گرفتی و با اون یکی دستت هی بهش مشت میزدی که یکی از پشت سر صدات کرد.یقهی پسره رو ول کردی و برگشتی و با مایکی مواجه شدی.
مایکی:مَی مَی،داری چیکار میکنی؟
مَی مَی:م..مایکی.خب راستش،من برا خودم منتظر تو نشسته بودم که این اومد کنارم نشست و خودشو هی میچسبوند بهم؛منم بلند شدم و زدمش.
مایکی:وایییییی!عالیه!تو حتما باید بیای و عضو تومان بشی!
مَی مَی:ممنون ولی،نه.
مایکی:چرا نه؟
مَی مَی:خب چون خطرناکه.
مایکی:بیخیال!همین الان زدی این یارو رو فرستادی اون دنیا!
مَی مَی:گفتم که،نه.حالا بیا بریم دیگه.
مایکی:خیلی خب...بریم!
بعد رفتی پیشش.
مَی مَی:مایکی میشه اون چیپسو بهم بدی؟
مایکی:البته بیا بگیر.
و بسته چیپسو بهت داد.
مایکی:میشه برای منم یه دورویاکی باز کنی و بهم بدی؟
تک خندهای کردی و گفتی.
مَی مَی:چرا که نه!
بعد یه دورویاکی برداشتی و بازش کردی و گذاشتیش داخل دهنش.خیلی کاوایی و کیوت بود!
مایکی:راستی!روی...صورتت...یه کم خون...هست.(داشت با دهن پر حرف میزد)
مَی مَی:عع؟ممنون که گفتی.
و با آستین لباست پاکش کردی و باهم به قدم زدن ادامه دادین...
♧◇♧◇♧◇♧◇♧◇♧◇♧◇♧◇♧◇♧◇♧◇♧◇♧
موضوع:اگه موقعی که داریم پسری که اذیتمون کرده رو میزنیم ببیننمون
کاراکترها:مایکی【سانو مانجیرو】
پارت:اول
♧◇♧◇♧◇♧◇♧◇♧◇♧◇♧◇♧◇♧◇♧◇♧◇♧
مایکی【سانو مانجیرو】
با مایکی رفته بودین پارک که باهم وقت بگذرونید.مایکی رفته بود که خوراکی بگیره و بیاد،تو هم روی یکی از نیمکتها نشسته بودی و منتظر برگشتن مایکی با دستای پر از خوراکی بودی.همینجوری برای خودت نشسته بودی که یه پسر اومد و کنارت روی نینکت نشست.خیلی تعجب کردی،ولی بهش توجهی نکردی و برای اینکه زیادی نزدیکت نباشه خودتو یه کم کشیدی اون طرفتر.همین که تو خودتو کشیدی اون طرفتر اونم خودشو کشید سمتت.تو هی میرفتی اون طرف و اونم هی میومد؛تا اینکه آخرش بین خودش و دستهی نیمکت گیر انداخت.دستشو گذاشت روی شونههات.اونقدر عصبانی بودی که از روی نیمکت بلند شدی و روبه روش وایسادی،و یه مشت محکم بهش زدی.یقهی لباسشو با یه دستت گرفتی و با اون یکی دستت هی بهش مشت میزدی که یکی از پشت سر صدات کرد.یقهی پسره رو ول کردی و برگشتی و با مایکی مواجه شدی.
مایکی:مَی مَی،داری چیکار میکنی؟
مَی مَی:م..مایکی.خب راستش،من برا خودم منتظر تو نشسته بودم که این اومد کنارم نشست و خودشو هی میچسبوند بهم؛منم بلند شدم و زدمش.
مایکی:وایییییی!عالیه!تو حتما باید بیای و عضو تومان بشی!
مَی مَی:ممنون ولی،نه.
مایکی:چرا نه؟
مَی مَی:خب چون خطرناکه.
مایکی:بیخیال!همین الان زدی این یارو رو فرستادی اون دنیا!
مَی مَی:گفتم که،نه.حالا بیا بریم دیگه.
مایکی:خیلی خب...بریم!
بعد رفتی پیشش.
مَی مَی:مایکی میشه اون چیپسو بهم بدی؟
مایکی:البته بیا بگیر.
و بسته چیپسو بهت داد.
مایکی:میشه برای منم یه دورویاکی باز کنی و بهم بدی؟
تک خندهای کردی و گفتی.
مَی مَی:چرا که نه!
بعد یه دورویاکی برداشتی و بازش کردی و گذاشتیش داخل دهنش.خیلی کاوایی و کیوت بود!
مایکی:راستی!روی...صورتت...یه کم خون...هست.(داشت با دهن پر حرف میزد)
مَی مَی:عع؟ممنون که گفتی.
و با آستین لباست پاکش کردی و باهم به قدم زدن ادامه دادین...
♧◇♧◇♧◇♧◇♧◇♧◇♧◇♧◇♧◇♧◇♧◇♧◇♧
۱۳.۴k
۰۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.