مافیای خشن من:
مافیای خشن من:
𝕻𝖆𝖗𝖙/11
(فردا)
ا.ت ویو:
فردا با صدای گوشیم بیدار شدم تا قبلش فکر میکردم الارمه ولی وقتی گوشیمو برداشتم شماره ناشناس بود
+هااااا
£با همه اینجوری حرف میزنی وقتی زنگ میزنن؟
+ها...چی...کیستی؟
£خنگ کیوت...هیونجینم
+اها خب
£میگم میای بریم بیرون؟
+الانننن؟میدونی ساعت چنده صبحه؟؟
£اره...دقیق 12 و 34 دقیقه و 45 ثانیه
+چیییییییی
£الان شد 50
+باشه بابا...حالا کجا بریم؟
£رستوران چطوره بعدشم بریم شهربازی
+بریممم
کوک ویو:
دیشب با حرفای تهیونگ خوابم نبرد برای اینکه حالم بهتر شه تصمیم گرفتم که با می سان به یه رستوران بریم پس به میسان گفتم که حاضر شه
راوی:
ا.ت مثل همیشه یه لباس مشکی پوشید با یه ال استار و با زنگ هیونجین رفت پایین
£واووو ندزدنت
+گگگگ...نمک
£خیلی خب بشین
+باوش
(تو رستوران)
ا.ت ویو:
تو رستوران با هیونجین نشسته بودیم اونجا خیلی خلوت بود ولی خیلی فضای قشنگی بود
بعد از چند مین که با هیونجین مشغول صحبت بودم صدای در توجهمو به خودش جلب کرد اونا کوک و میسان بودن ولی اینجا چیکار میکردن
کوک ویو:
شتتت...اون ا.تس چقدر خوشگل شدهه ولی اون پسره عوضی کیه به چه حقی انقدر باهاش گرم گرفته
ا.ت ویو:
با اینکه از دیدن کوک خوشحال بودم ولی حتی نگاهشونم نکردم داشتم فکر میکردم که می سان و کوک اینجا چیکار میکردن تا اینکه با صدای هیونجین به خودم اومدم
£ا.ت...ا.ت خوبی؟
+ها چی اره خوبم
£هوم...میگم...ا.ت راستش...من خیلی ازت خوشم میاد...باهام قرار میزاری؟
+اره
£ببین میدونم جوابت نه.... چیییی...عرررررر
_تو حق نداری باهاش قرار بزاری(عربده)
£ببخشید ولی شما چیکار دارین؟
_ا.ت نامزد منه و تو حق قرار گذاشتن باهاش نداری
+من نامزد تو نیستم تو خودت می سانو داری...بیا بریم چاگیا
_اونجوری صداش نکنننن
𝕻𝖆𝖗𝖙/11
(فردا)
ا.ت ویو:
فردا با صدای گوشیم بیدار شدم تا قبلش فکر میکردم الارمه ولی وقتی گوشیمو برداشتم شماره ناشناس بود
+هااااا
£با همه اینجوری حرف میزنی وقتی زنگ میزنن؟
+ها...چی...کیستی؟
£خنگ کیوت...هیونجینم
+اها خب
£میگم میای بریم بیرون؟
+الانننن؟میدونی ساعت چنده صبحه؟؟
£اره...دقیق 12 و 34 دقیقه و 45 ثانیه
+چیییییییی
£الان شد 50
+باشه بابا...حالا کجا بریم؟
£رستوران چطوره بعدشم بریم شهربازی
+بریممم
کوک ویو:
دیشب با حرفای تهیونگ خوابم نبرد برای اینکه حالم بهتر شه تصمیم گرفتم که با می سان به یه رستوران بریم پس به میسان گفتم که حاضر شه
راوی:
ا.ت مثل همیشه یه لباس مشکی پوشید با یه ال استار و با زنگ هیونجین رفت پایین
£واووو ندزدنت
+گگگگ...نمک
£خیلی خب بشین
+باوش
(تو رستوران)
ا.ت ویو:
تو رستوران با هیونجین نشسته بودیم اونجا خیلی خلوت بود ولی خیلی فضای قشنگی بود
بعد از چند مین که با هیونجین مشغول صحبت بودم صدای در توجهمو به خودش جلب کرد اونا کوک و میسان بودن ولی اینجا چیکار میکردن
کوک ویو:
شتتت...اون ا.تس چقدر خوشگل شدهه ولی اون پسره عوضی کیه به چه حقی انقدر باهاش گرم گرفته
ا.ت ویو:
با اینکه از دیدن کوک خوشحال بودم ولی حتی نگاهشونم نکردم داشتم فکر میکردم که می سان و کوک اینجا چیکار میکردن تا اینکه با صدای هیونجین به خودم اومدم
£ا.ت...ا.ت خوبی؟
+ها چی اره خوبم
£هوم...میگم...ا.ت راستش...من خیلی ازت خوشم میاد...باهام قرار میزاری؟
+اره
£ببین میدونم جوابت نه.... چیییی...عرررررر
_تو حق نداری باهاش قرار بزاری(عربده)
£ببخشید ولی شما چیکار دارین؟
_ا.ت نامزد منه و تو حق قرار گذاشتن باهاش نداری
+من نامزد تو نیستم تو خودت می سانو داری...بیا بریم چاگیا
_اونجوری صداش نکنننن
۳.۰k
۲۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.