روز نهم چله به نیابت از شهید علی خلیلی
همونطوری که چاقو خورده بود و دوستاش داشتند کشون کشون بدنش رو میبردند به بیمارستان ؛ یک پیرمردی بهش گفت : همینو میخواستی ؟؟ تحویل بگیر !! علی به زور سرش رو بالا آورد و به سختی گفت : حاج آقا فکر کردم دختر شماست آخه ، من برای دفاع از ناموس به این حال افتادم .....
۵.۳k
۱۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.