رمان ستاره ی من 👀💙
رمان ستاره ی من 👀💙
پارت 7
از زبان یاسمین
وقتی کلاس تموم شد دیدم عمر داره میره تو حیاط منم رفتم پیشش
گفتم عمر
عمر: چیه
گفتم: ببین یه چیزی میگم ولی نگو که از من شنیدی
عمر: چیه
ادامه دادم: من قبلاً دوست دختر دوروک بودم اون ازم سواستفاده میکرد و بهم خیانت کرد خیلیم تحقیرم میکرد و اذیتم میکرد، اینارو دارم بهت میگم تا هرچی زودتر آسیه رو از دست دوروک نجات بدی
عمر چشماش چهارتا شد و دوید تو مدرسه
با خوشحالی زنگ زدم به سارپ: الو سارپ، دروغ به عمر گفتم که دوست دختر سابق دورورک هستم و...
از زبان آسیه
با دوروک داشتیم میرفتیم تو حیاط یه دفعه عمر اومد جلومون و بعد با مشت کوبید تو دماغ دوروک
داد زدم: دوروک..
دوروک: عمر داری چیکار میکنی
دوروک خواست به عمر حمله کنه که یهو جلوشون رو گرفتم
عمر گفت: تو چه آدم پستی هستی خاک تو سرت خیانت کار عوضی
به دوروک نگاه کردم: دوروک این وی میگه؟
دوروک: من چه میدونم آسیه
عمر: این قبلاً دوست پسر یاسمین بوده بعدم به یاسمین خیانت کرده و اذیتش کرده تحقیرش کرده و ازش سواستفاده کرده آسیه
دوروک: این چرت و پرتا چیه که میگی عمر
عمر دوباره خواست دوروکو بزنه بازم جلوشو گرفتم
عمر: درست صحبت کن عوضی چرت و پرت خودتی
با گریه به دوروک نگاه کردم:دوروک تو واقعا اینکارو کردی؟
دوروک بهم نگاه کرد: نه آسیه داره دروغ میگه من همچین کاری نکردم😓من اصلا دوست پسر یاسمین نبودم
جلوی دهن دوروک رو گرفتم: دوروک ساکت هیچی نگو واقعا برات متاسفم چطور تونستی اینکارو با من بکنی ها چطور😭
بعد دویدم و از مدرسه خارج شدم
به نظرتون پارت بعدی چه اتفاقی میفته؟🤷🏽♀️
پارت 7
از زبان یاسمین
وقتی کلاس تموم شد دیدم عمر داره میره تو حیاط منم رفتم پیشش
گفتم عمر
عمر: چیه
گفتم: ببین یه چیزی میگم ولی نگو که از من شنیدی
عمر: چیه
ادامه دادم: من قبلاً دوست دختر دوروک بودم اون ازم سواستفاده میکرد و بهم خیانت کرد خیلیم تحقیرم میکرد و اذیتم میکرد، اینارو دارم بهت میگم تا هرچی زودتر آسیه رو از دست دوروک نجات بدی
عمر چشماش چهارتا شد و دوید تو مدرسه
با خوشحالی زنگ زدم به سارپ: الو سارپ، دروغ به عمر گفتم که دوست دختر سابق دورورک هستم و...
از زبان آسیه
با دوروک داشتیم میرفتیم تو حیاط یه دفعه عمر اومد جلومون و بعد با مشت کوبید تو دماغ دوروک
داد زدم: دوروک..
دوروک: عمر داری چیکار میکنی
دوروک خواست به عمر حمله کنه که یهو جلوشون رو گرفتم
عمر گفت: تو چه آدم پستی هستی خاک تو سرت خیانت کار عوضی
به دوروک نگاه کردم: دوروک این وی میگه؟
دوروک: من چه میدونم آسیه
عمر: این قبلاً دوست پسر یاسمین بوده بعدم به یاسمین خیانت کرده و اذیتش کرده تحقیرش کرده و ازش سواستفاده کرده آسیه
دوروک: این چرت و پرتا چیه که میگی عمر
عمر دوباره خواست دوروکو بزنه بازم جلوشو گرفتم
عمر: درست صحبت کن عوضی چرت و پرت خودتی
با گریه به دوروک نگاه کردم:دوروک تو واقعا اینکارو کردی؟
دوروک بهم نگاه کرد: نه آسیه داره دروغ میگه من همچین کاری نکردم😓من اصلا دوست پسر یاسمین نبودم
جلوی دهن دوروک رو گرفتم: دوروک ساکت هیچی نگو واقعا برات متاسفم چطور تونستی اینکارو با من بکنی ها چطور😭
بعد دویدم و از مدرسه خارج شدم
به نظرتون پارت بعدی چه اتفاقی میفته؟🤷🏽♀️
۲.۰k
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.