«فکرخیانت»
«فکرخیانت»
پارت ۱
صبح با صدای کوک بیدار شدم و به کوک گفتم؟ / چیشده؟
کوک: به من گفت. ؟ هیچ چیزی نشده قاشق از
دستم افتاد :
جولیا: گفت فکر کردم چیزی شده بعد بیدار
شدم بعدش رفتم پیشه کوک به کوک گفتم
امشب کجامیری
کوک: گفتم امشب می خوام با تو برم شهربازی
جولیا: من به کوک گفتم امشب نمی تونم
باهات بیام ببخشید
کوک: چرا نمی خوای بامن بیای؟
جولیا: من امشب قرار دارم با دوستام
باید برم کافه و خیلی متاسفم بعد؟؟
پارت ۱
صبح با صدای کوک بیدار شدم و به کوک گفتم؟ / چیشده؟
کوک: به من گفت. ؟ هیچ چیزی نشده قاشق از
دستم افتاد :
جولیا: گفت فکر کردم چیزی شده بعد بیدار
شدم بعدش رفتم پیشه کوک به کوک گفتم
امشب کجامیری
کوک: گفتم امشب می خوام با تو برم شهربازی
جولیا: من به کوک گفتم امشب نمی تونم
باهات بیام ببخشید
کوک: چرا نمی خوای بامن بیای؟
جولیا: من امشب قرار دارم با دوستام
باید برم کافه و خیلی متاسفم بعد؟؟
۲.۶k
۲۳ خرداد ۱۴۰۲