فیک جونگ کوک
part17
اوباما:ازت ممنونم جیانگ بخاطر همینه که دخترمو بهت سپردم
جیانگ:وظیفمه
اوباما جیانگ رو به بغل میگیره که در همون لحظه
در با صدای بری باز میشه اما در کمال تعجب هیچکس
رو توی چارچوب در ندیدن
اوباما:چرا بهو در باز شد؟ کسی از اتاق کنترل بازش کرد؟
جیانگ:نه عمو اونجا هیچ دسترسی به این اتاق نیست
اوباما:عجیبه شاید در خراب شده
جیانگ:ولی در ...
که حرفش با خاموش شدن برق های کل سازمان قطع میشه
جیانگ سریع به سمت پنجره میره و میبینه هیچکس سرجای خودش نیست و تمام صندلی های کارکنان خالیه
جیانگ:ابن امکان نداره!
اوباما:*خنده بلند ترسناک*
*جیانگ با صدای خنده بر میگرده به سمتش و متعجب بهش نگاه میکنه*
اوباما:خیلی احمقی پسرجون! تو، تو تله ی من گیر افتادی
جیانگ:منظورت چیه؟
اوباما:واقعا فکر کردی من پدر ات هستم؟
جیانگ:چی؟!
اوباما میاد پوست روی صورتش رو میکنه و لباساشو درمیاره که جیانگ با
.............
شرط نداره فقط کامنتا زیاد باشه گفتین بزار گذاشتم باید صبر کنین ادامش بنویسم
اوباما:ازت ممنونم جیانگ بخاطر همینه که دخترمو بهت سپردم
جیانگ:وظیفمه
اوباما جیانگ رو به بغل میگیره که در همون لحظه
در با صدای بری باز میشه اما در کمال تعجب هیچکس
رو توی چارچوب در ندیدن
اوباما:چرا بهو در باز شد؟ کسی از اتاق کنترل بازش کرد؟
جیانگ:نه عمو اونجا هیچ دسترسی به این اتاق نیست
اوباما:عجیبه شاید در خراب شده
جیانگ:ولی در ...
که حرفش با خاموش شدن برق های کل سازمان قطع میشه
جیانگ سریع به سمت پنجره میره و میبینه هیچکس سرجای خودش نیست و تمام صندلی های کارکنان خالیه
جیانگ:ابن امکان نداره!
اوباما:*خنده بلند ترسناک*
*جیانگ با صدای خنده بر میگرده به سمتش و متعجب بهش نگاه میکنه*
اوباما:خیلی احمقی پسرجون! تو، تو تله ی من گیر افتادی
جیانگ:منظورت چیه؟
اوباما:واقعا فکر کردی من پدر ات هستم؟
جیانگ:چی؟!
اوباما میاد پوست روی صورتش رو میکنه و لباساشو درمیاره که جیانگ با
.............
شرط نداره فقط کامنتا زیاد باشه گفتین بزار گذاشتم باید صبر کنین ادامش بنویسم
۱۰.۹k
۱۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.