آن شب ماه کامل بود☆3

ا/ت: لیوای سان چیزی نمیخاید؟
نیاز نیست جایی تمیز کنم؟
چایی‌نمیخواید؟
لیوای: ا/ت میشه بری بچسبی در‌ باسن مبارک یکی دیگه از صبح چسبیدی بهم
ا/ت: ببخشید
*میرن شیگانشینا که در اون بی صاحاب که تایتان راینر باز کرده بود ببندن که دست لیوای زخمی میشه چون حواسش نبود*
ا/ت: لبوای سان خوبیددددد؟
لیوای: ا/ت زخم سطحیه انتظار نداری با این بمیرم که؟
*ا/ت: سریع بانداژ درمیاره روی دست لیوای میپیچه*
لیوای: ا/ت خیلی احمقی
ا/ت: خب هانجی مراقبه فعلا
*ا/ت: گره پاپیون میزنه*
《میتونید عکس لیوای و ا/ت را در اسلاید دوم مشاهده نمایید》
ا/ت: هچو یکم بیشتر مراقب باشید
*لیوای که جلو خندش گرفته*

*لیوایسریع بلند مبشه با مانوور میره تایتان پلو درست کنه*
*ا/ت هم میره پیش ارن وایسمیته تا تایتانای دورش بکشه*
ا/ت: ارن یکم مونده
میکاسا: ارححححح
ارمین: ارننن تو میتونیییییی
*ارن و فریاد های تایتانی و سنگی که گزاشت*
ا/ت: لبوای ساننن تموم شدددد بلخرههه
لیوای: آها
هانجی: آفرین ارننننن
ا/ت: لیوای سان دستتون خوبه؟
لیوای: ا/ت زخمه بیخیال شو
____