رویای اشنا part59
ویو جونگ هوان
+جونگ کوک خیلی دوست دارم
_منم همینطور عزیزم
با جونگ کوک رفتیم توی حیاط تا من یکم هوا بخورم.
+من چند روز توی کما بودم؟
_یه هفته
+توی این یه هفته چه اتفاقایی افتاد؟
_خب خیلی افاقا مثلا سوهی و چان به زندان رفتن ما عمارت رو عوض کردیم و اینکه یونگی و یونجی هم باهمن خلاصه اتفاقای زیادی نیوفتاد.
+اها خوبه...... چیییی صبر کن ببینم چی گفتی؟ 😨
_اینکه سوهی و چان رفتن زندان؟!
+نه نه یکم بعدش
_اهااا اینکه ما عمارت رو عوض کردیم؟!
+نه بابا یکم بعدترش
_اینکه یونگی و یونجی باهمن..
+اره اره همین. یعنی چی باهمن بزار من یونجی رو ببینم دمار از روزگارش درمیارم
_ای بابا ولشون کن. این دوتا کفتر عاشق تازه اول زندگیشونه😂
+راست میگی😂😂
داشتیم با جونگ کوک همینطور میخندیدیم که با صدای دکتر هردومون برگشتیم.
=اقای جئون تبریک میگم. خانم هوان هیچ مشکلی ندارن میتونید مرخص بشید.
+ممنون
من توی ماشین نشسته بودم و جونگ کوک هم رفته بود تا کارای ترخیص منو انجام بده
حوصلم سر رفته بود برای همین
اهنگ(gata only ) رو گزاشتم و شروع کردم به قر دادن. یه دفعه جونگ کوک در ماشین رو باز کرد و با یه حالت سوالی داشت منو نگاه میکرد.
+اهممم خب چیه داشتم میرقصیدم..
_هعی خدایا دوست دختر مارو ببین
😁+
_خب بریم عمارت تا بقیه سوپرایز بشن
+بزن بریم سکتشون بدیممم😂
😂_
❤❤شرطا: چهار تا لایک چهار تا کامنت❤❤
+جونگ کوک خیلی دوست دارم
_منم همینطور عزیزم
با جونگ کوک رفتیم توی حیاط تا من یکم هوا بخورم.
+من چند روز توی کما بودم؟
_یه هفته
+توی این یه هفته چه اتفاقایی افتاد؟
_خب خیلی افاقا مثلا سوهی و چان به زندان رفتن ما عمارت رو عوض کردیم و اینکه یونگی و یونجی هم باهمن خلاصه اتفاقای زیادی نیوفتاد.
+اها خوبه...... چیییی صبر کن ببینم چی گفتی؟ 😨
_اینکه سوهی و چان رفتن زندان؟!
+نه نه یکم بعدش
_اهااا اینکه ما عمارت رو عوض کردیم؟!
+نه بابا یکم بعدترش
_اینکه یونگی و یونجی باهمن..
+اره اره همین. یعنی چی باهمن بزار من یونجی رو ببینم دمار از روزگارش درمیارم
_ای بابا ولشون کن. این دوتا کفتر عاشق تازه اول زندگیشونه😂
+راست میگی😂😂
داشتیم با جونگ کوک همینطور میخندیدیم که با صدای دکتر هردومون برگشتیم.
=اقای جئون تبریک میگم. خانم هوان هیچ مشکلی ندارن میتونید مرخص بشید.
+ممنون
من توی ماشین نشسته بودم و جونگ کوک هم رفته بود تا کارای ترخیص منو انجام بده
حوصلم سر رفته بود برای همین
اهنگ(gata only ) رو گزاشتم و شروع کردم به قر دادن. یه دفعه جونگ کوک در ماشین رو باز کرد و با یه حالت سوالی داشت منو نگاه میکرد.
+اهممم خب چیه داشتم میرقصیدم..
_هعی خدایا دوست دختر مارو ببین
😁+
_خب بریم عمارت تا بقیه سوپرایز بشن
+بزن بریم سکتشون بدیممم😂
😂_
❤❤شرطا: چهار تا لایک چهار تا کامنت❤❤
۳.۰k
۱۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.