عشق برگزیده
عشق برگزیده
part: ۲۱
اون وو: خب میخوام رو راست باشم...... منم.... منم دوست دارم......(م*تی)
راوی: و بعد اون وو بلند میشه وو یوجونگو میبره گوشه کناراا... 😂😂 بعدم یهو یوجونگ خودش دست به کار میشه و...... وای وای وای... خودتون میدونید دیگه...😂😂
(راوی: خببب بریم ببینیم جونگده شون چیکار میکننن😂🫕)
جی آ: اَیییش میدونستم اون زنه دروغ میگه
اخه من که از یونجین بدم نمیومد....! ولی اون گفت که از کسی که بدم میاد اخرش با همون ازدواج میکنم.... الکی یوجونگ پول حدر داد...(م*تی)
جونگده: میشه این بحثو تموم کنییی؟..
جی آ: چیه؟ حسودیت شد؟
جونگده: نخیرم....
جی آ: ولی خب توهم کیوتیااا...(م*تی و خیلی کیوت طور...)
جونگده: یاااا اینجوری نکن بگرنه.... اَیش.
جی آ: بگرنه؟..... بگرنه چی؟..... مثلا میخوای چیکار کنی؟...
جونگده:(تحویل نمیگیره...)
جی آ: یااا بگو دیگه بگرنـ.... .
راوی: یهو دست جی آ رو گرفت...
جونگده: بگرنه کار به جای بدی میکشه..(جدی طور)
جی آ:(یجور مدل کیوت و ترسو طور)
(چقد طور داره😂😂💔)
*بیست مین بعد*
جونگده: اوف تو دیگه خیلی م*ت شدی بریم خونه *جی آ رو کولش کرد*
*رفت جلو تر کنار میز یوجونگ اینا *
جونگده: عه اینا کجان
*میره بیرون و میگرده تا پیداشون میکنه...)
جونگده:*میزنه تو صورت خودشو میگه..* اَییش
اَییششش لعنتیا معلوم نی از کی تاحالا دارن اینکارو میکن..... ولشون خودشون میان (تو یه ورقه مینویسه و میگه که شما خودتون بیان خونه ما رفتیم)
خب اینم از پارت بیستو یک گلاممم
لایک؟ ممنونم🥹❤️
خب تا پارت بعدیییی[][][][]
♡♡
part: ۲۱
اون وو: خب میخوام رو راست باشم...... منم.... منم دوست دارم......(م*تی)
راوی: و بعد اون وو بلند میشه وو یوجونگو میبره گوشه کناراا... 😂😂 بعدم یهو یوجونگ خودش دست به کار میشه و...... وای وای وای... خودتون میدونید دیگه...😂😂
(راوی: خببب بریم ببینیم جونگده شون چیکار میکننن😂🫕)
جی آ: اَیییش میدونستم اون زنه دروغ میگه
اخه من که از یونجین بدم نمیومد....! ولی اون گفت که از کسی که بدم میاد اخرش با همون ازدواج میکنم.... الکی یوجونگ پول حدر داد...(م*تی)
جونگده: میشه این بحثو تموم کنییی؟..
جی آ: چیه؟ حسودیت شد؟
جونگده: نخیرم....
جی آ: ولی خب توهم کیوتیااا...(م*تی و خیلی کیوت طور...)
جونگده: یاااا اینجوری نکن بگرنه.... اَیش.
جی آ: بگرنه؟..... بگرنه چی؟..... مثلا میخوای چیکار کنی؟...
جونگده:(تحویل نمیگیره...)
جی آ: یااا بگو دیگه بگرنـ.... .
راوی: یهو دست جی آ رو گرفت...
جونگده: بگرنه کار به جای بدی میکشه..(جدی طور)
جی آ:(یجور مدل کیوت و ترسو طور)
(چقد طور داره😂😂💔)
*بیست مین بعد*
جونگده: اوف تو دیگه خیلی م*ت شدی بریم خونه *جی آ رو کولش کرد*
*رفت جلو تر کنار میز یوجونگ اینا *
جونگده: عه اینا کجان
*میره بیرون و میگرده تا پیداشون میکنه...)
جونگده:*میزنه تو صورت خودشو میگه..* اَییش
اَییششش لعنتیا معلوم نی از کی تاحالا دارن اینکارو میکن..... ولشون خودشون میان (تو یه ورقه مینویسه و میگه که شما خودتون بیان خونه ما رفتیم)
خب اینم از پارت بیستو یک گلاممم
لایک؟ ممنونم🥹❤️
خب تا پارت بعدیییی[][][][]
♡♡
۱.۸k
۱۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.