پارت 6
با کلی ذوق رفتم لباسمو پوشیدم یه رنگ مشکی انتخاب کردم و ارایش کردم سعی کردم اصلا غلیظ نباشه تا دیگه دعوانشه تو پاساژ
و رفتم پایین
ک خورد تو ذوقمم
_با این لباس هیجا نمیریم
+،اخه
_همین ک گفتم ات
+هوووف
۵ مین بعد
+بیا این خوبه
_اره بریم..
ویو کوک
ات خیلی لباسش باز بود انتظار داشتم بپرسه مگه من زنتم ک ایمطوری گیر میدی ولی عین ی بچه ی خوب رف بالا و عوض کرد و اومد
ویو ات
رفتبم پاساژ خیلی بزرگ بود اما هرچیزی ک میگرفتم از پول خودم حساب میکردم،(ن پس انتظار داری کوک حساب کنه)
جونگکوک گف خودم حساب میکنم هرچی خواستی ولی خب
ات ک پول داش..زیادم داشت برای همین خودش خرید کرد
و بعد کلی خرید رفتن خونه
..
و رفتم پایین
ک خورد تو ذوقمم
_با این لباس هیجا نمیریم
+،اخه
_همین ک گفتم ات
+هوووف
۵ مین بعد
+بیا این خوبه
_اره بریم..
ویو کوک
ات خیلی لباسش باز بود انتظار داشتم بپرسه مگه من زنتم ک ایمطوری گیر میدی ولی عین ی بچه ی خوب رف بالا و عوض کرد و اومد
ویو ات
رفتبم پاساژ خیلی بزرگ بود اما هرچیزی ک میگرفتم از پول خودم حساب میکردم،(ن پس انتظار داری کوک حساب کنه)
جونگکوک گف خودم حساب میکنم هرچی خواستی ولی خب
ات ک پول داش..زیادم داشت برای همین خودش خرید کرد
و بعد کلی خرید رفتن خونه
..
۸.۹k
۱۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.