عروسک من p1
ا/ت +
کوک _
یونگی &
تهیونگ ×
جیمین ÷
میا*
مدیر@
سرايدار=
《از زبان ا/ت》
+از خواب بلند شدم رفتم دوباره برای صبحونه دیر بیدار شدم هوففف
@ا/ت تو دوباره دیر بیدار شدی کل ظرفارو باید بشوری
+هوففف باشه
*دختر نگران نباش خودم کمکت میکنم
+این باره چندمه خواب موندم...
*ا/ت راستی ما الان دیگه ۲۰ سالمونه
+خب که چی
*فکرشو بکن تاحالا هیچکس مارو به فرزند خوندگی نگرفته
+این که چیزی نی وقتی بچه های دیگه رو میدیدم که مامان بابا براشون پیدا شده بهشون حسودیم میشد
@ا/ت میشه چند لحظه بیای
+چشم الان میام
+برم ببینم این چی میگه
*برو
+بله خانم
@میدونی که الان از سن قانونی تو گذشته و پدر مادری برات پیدا نشده و تو الان با کار کردن میتونی بمونی اینجا
+درسته
@ا/ت خواستم بگم باید از اینجا بری
+چرا
@تو باید مستقل زندگی کنی امروز وسایلاتو....
=خانم یه آقایی اومده کارتون داره
@بهش بگو بیاد تو
_سلام
@سلام بله
_یه دختر میخواستم ببرم
@چطور دختری باشه
_یه دختر بده دیگه بزرگ باشه فقط
@چشم دوتا دختر هست از این طرف لطفا
*دختر میگم فکر کن یه مافیا پیدا بشه بعد عاشق ما بشه بعد کل دارو ندارش رو بزنه به نام ما
+خدایی تو شیرین عقلی
*چیه خو
@شما دونفر
* +بله
_این دختره به نظر بهتره
+من
_اره همینو میخوام
@ا/ت بلند شو برو وسایلاتو بردار برو
*ا/ت میخوای بری(گریه)
+مجبورم یه روز میام خودم میبرمت مطمئن باش
*قول میدی
+اره
_بدو راه بیوف دیگه(داد)
+اومدم بریم
《چند ساعت بعد》
+به یه عمارت بزرگ رسیدیم وقتی دیدمش دهنم وا مونده بود
_ببند مگس نره توش
+ها.
_نمیخوای بیای
_اتاقت بالاس
+چشم من میرم
+وقتی داشتم میرفتم بالا حس کردم داره باهام میاد بالا رفتم تو اتاقم ولی اون پسره هم اومد تو اتاق
+هی چیکار میکنید شما
_میتونی صدام کنی جئون
+هی میومد جلو و من میرفتم عقب تا اینکه خوردم به دیوار و......
.
.
#نامجون #جین #یونگی #هوسوک #جیمین #تهیونگ #جونگ_کوک
#فیک #بی_تی_اس #سناریو
کوک _
یونگی &
تهیونگ ×
جیمین ÷
میا*
مدیر@
سرايدار=
《از زبان ا/ت》
+از خواب بلند شدم رفتم دوباره برای صبحونه دیر بیدار شدم هوففف
@ا/ت تو دوباره دیر بیدار شدی کل ظرفارو باید بشوری
+هوففف باشه
*دختر نگران نباش خودم کمکت میکنم
+این باره چندمه خواب موندم...
*ا/ت راستی ما الان دیگه ۲۰ سالمونه
+خب که چی
*فکرشو بکن تاحالا هیچکس مارو به فرزند خوندگی نگرفته
+این که چیزی نی وقتی بچه های دیگه رو میدیدم که مامان بابا براشون پیدا شده بهشون حسودیم میشد
@ا/ت میشه چند لحظه بیای
+چشم الان میام
+برم ببینم این چی میگه
*برو
+بله خانم
@میدونی که الان از سن قانونی تو گذشته و پدر مادری برات پیدا نشده و تو الان با کار کردن میتونی بمونی اینجا
+درسته
@ا/ت خواستم بگم باید از اینجا بری
+چرا
@تو باید مستقل زندگی کنی امروز وسایلاتو....
=خانم یه آقایی اومده کارتون داره
@بهش بگو بیاد تو
_سلام
@سلام بله
_یه دختر میخواستم ببرم
@چطور دختری باشه
_یه دختر بده دیگه بزرگ باشه فقط
@چشم دوتا دختر هست از این طرف لطفا
*دختر میگم فکر کن یه مافیا پیدا بشه بعد عاشق ما بشه بعد کل دارو ندارش رو بزنه به نام ما
+خدایی تو شیرین عقلی
*چیه خو
@شما دونفر
* +بله
_این دختره به نظر بهتره
+من
_اره همینو میخوام
@ا/ت بلند شو برو وسایلاتو بردار برو
*ا/ت میخوای بری(گریه)
+مجبورم یه روز میام خودم میبرمت مطمئن باش
*قول میدی
+اره
_بدو راه بیوف دیگه(داد)
+اومدم بریم
《چند ساعت بعد》
+به یه عمارت بزرگ رسیدیم وقتی دیدمش دهنم وا مونده بود
_ببند مگس نره توش
+ها.
_نمیخوای بیای
_اتاقت بالاس
+چشم من میرم
+وقتی داشتم میرفتم بالا حس کردم داره باهام میاد بالا رفتم تو اتاقم ولی اون پسره هم اومد تو اتاق
+هی چیکار میکنید شما
_میتونی صدام کنی جئون
+هی میومد جلو و من میرفتم عقب تا اینکه خوردم به دیوار و......
.
.
#نامجون #جین #یونگی #هوسوک #جیمین #تهیونگ #جونگ_کوک
#فیک #بی_تی_اس #سناریو
۹.۸k
۰۲ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.