وقتی رل صمیمی ترین رفیقت بود...
•پارت دوم•
_ دوسش داری (رو به دریا)
بعد چند ثانیه سکوت گفتم: اوهوم
_ یعنی من هیچ شانسی ندارم (رو به ا/ت)
تا خواستم جواب بدم جیهوپ و یونجی اومدن
÷ عزیزم...این برای تو این برای...
+ میشه دیگه بریم
÷ ها باشه
جیهوپ دستم گرفت و جونگ کوک به دستم خیره شد
÷ خداحافظ بچه ها
× خداحافظ
•
•
•
لباس خواب پوشیدم و رو تخت دراز کشیدم
من که علاقه ای به جونگ کوک ندارم چرا بهش فکر میکنم
علاقه من نسبت به جیهوپ
(فردا)
با صدای زنگ در بیدار شدم
در رو باز کردم جونگ کوک بود
یهو...
_ دوسش داری (رو به دریا)
بعد چند ثانیه سکوت گفتم: اوهوم
_ یعنی من هیچ شانسی ندارم (رو به ا/ت)
تا خواستم جواب بدم جیهوپ و یونجی اومدن
÷ عزیزم...این برای تو این برای...
+ میشه دیگه بریم
÷ ها باشه
جیهوپ دستم گرفت و جونگ کوک به دستم خیره شد
÷ خداحافظ بچه ها
× خداحافظ
•
•
•
لباس خواب پوشیدم و رو تخت دراز کشیدم
من که علاقه ای به جونگ کوک ندارم چرا بهش فکر میکنم
علاقه من نسبت به جیهوپ
(فردا)
با صدای زنگ در بیدار شدم
در رو باز کردم جونگ کوک بود
یهو...
۱.۰k
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.