❀kooki❃وانشات❀
از درد شدیدی که توی گردنم میپیچید صورتمو جمع کردم و با غرولند سرمو از روی پیشخوان بار برداشتم.
به شاتهای خالی که پشت سرهم جلوی چشمم ردیف شده بودن نگاهی انداختم و شات نصفه ای که توی دستم بود و بدون معطلی سر کشیدم. امشبم از اون شبای مزخرف بود که سر خودمو با مستی و سردرد گرم کرده بودم. برای تسکین درد گردنم سرمو تکون دادم و کلاه سوییشرتمو روی موهای مشکی و بهم ریختم کشیدم. مقداری پول روی پیشخوان ریختم و همونطور که به بارمن اشاره میکردم یه نخ سیگار بین لبام کاشتم. تلو تلو خوران از بار بیرون زدم و با خوردن نسیم خنک توی صورتم و بوی خون به بینیم، تیله های کنجکاومو چرخوندم. توی چند قدمیم یه پسر و دیدم که روی زانوی زخمی دوس دخترش چسب زخم میذاشت.
زیر چشمم شروع به نبض زدن کرد و لثه هام تیر کشید. خیلی وقت بود به هیچ کدوم از اون کوچولوهای خوشمزه دست نزده بودم! شاید اگه انقدر مست نبودم و حوصله ی جمع کردن جنازه داشتم، یه دلی از عزا درمیاوردم. ولی خسته تر از این حرفا بودم. نمیدونم چرا ولی ایستادم و تماشاشون کردم. بوی خون داشت دیوونم میکرد. نمیتونستم حواس خودمو پرت کنم. میدونستم اگه یه قدم دیگه بردارم هیچ کدومشون و زنده نمیذارم. پس اونقدر پشت سرهم سیگار دود کردم تا سوار ماشین شدن و رفتن. ته سیگارمو زیر پام له کردم و هدفونم و گذاشتم روی گوشم. شاید خزیدن توی لونهی تنهاییم واسه همه گزینهی بهتری بود. ولوم و زیاد کردم و با تمام سرعت دویدم.
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
به شاتهای خالی که پشت سرهم جلوی چشمم ردیف شده بودن نگاهی انداختم و شات نصفه ای که توی دستم بود و بدون معطلی سر کشیدم. امشبم از اون شبای مزخرف بود که سر خودمو با مستی و سردرد گرم کرده بودم. برای تسکین درد گردنم سرمو تکون دادم و کلاه سوییشرتمو روی موهای مشکی و بهم ریختم کشیدم. مقداری پول روی پیشخوان ریختم و همونطور که به بارمن اشاره میکردم یه نخ سیگار بین لبام کاشتم. تلو تلو خوران از بار بیرون زدم و با خوردن نسیم خنک توی صورتم و بوی خون به بینیم، تیله های کنجکاومو چرخوندم. توی چند قدمیم یه پسر و دیدم که روی زانوی زخمی دوس دخترش چسب زخم میذاشت.
زیر چشمم شروع به نبض زدن کرد و لثه هام تیر کشید. خیلی وقت بود به هیچ کدوم از اون کوچولوهای خوشمزه دست نزده بودم! شاید اگه انقدر مست نبودم و حوصله ی جمع کردن جنازه داشتم، یه دلی از عزا درمیاوردم. ولی خسته تر از این حرفا بودم. نمیدونم چرا ولی ایستادم و تماشاشون کردم. بوی خون داشت دیوونم میکرد. نمیتونستم حواس خودمو پرت کنم. میدونستم اگه یه قدم دیگه بردارم هیچ کدومشون و زنده نمیذارم. پس اونقدر پشت سرهم سیگار دود کردم تا سوار ماشین شدن و رفتن. ته سیگارمو زیر پام له کردم و هدفونم و گذاشتم روی گوشم. شاید خزیدن توی لونهی تنهاییم واسه همه گزینهی بهتری بود. ولوم و زیاد کردم و با تمام سرعت دویدم.
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
۱۹.۷k
۱۹ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.