گوش هایم رامی گیرم!
گوش هایم رامی گیرم!
چشم هایم را می بندم!
زبانم را گاز می گیرم!
ولی حریف افکارم نمی شوم!
چقدردرد ناک است فهمیدن!!!...
خوش به حال عروسک آویزان به آیین ماشین، تمام پستی بلندیهای زندگیش را می رقصد!!!....
کاش زندگی از آخر به اول بود، پیر به دنیامی آمدیم، آنگاه در رخداد یک عشق جوان می شدیم،سپس کودکی معصوم می شدیم و در نیمه شبی تاریک با نوازش های مادر، آرام می مردیم....
چشم هایم را می بندم!
زبانم را گاز می گیرم!
ولی حریف افکارم نمی شوم!
چقدردرد ناک است فهمیدن!!!...
خوش به حال عروسک آویزان به آیین ماشین، تمام پستی بلندیهای زندگیش را می رقصد!!!....
کاش زندگی از آخر به اول بود، پیر به دنیامی آمدیم، آنگاه در رخداد یک عشق جوان می شدیم،سپس کودکی معصوم می شدیم و در نیمه شبی تاریک با نوازش های مادر، آرام می مردیم....
۳.۳k
۰۱ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.