𝐏𝐀𝐑𝐓 ⁸
عمیق مثل دریا ( ᎠᎬᎬᏢ ᏞᏆᏦᎬ ͲᎻᎬ ՏᎬᎪ ) 𝐏𝐀𝐑𝐓 ⁸
جیمین: تموم شد خیلی تاثیر گذار بود . تهیونگ: نگاه اصلا بهش بگو قضیه چیه _ گایز خودم یه فکری میکنم . پسرا رفتن بیرون.
هاری ویو:
حوصله ام سر رفته بود آجوما گفت برم انبار رو راست و ریست کنم انبار خیلی بزرگی بود اما برای صرف وقت فعلا اینکار رو میکنم....+ وایییی قرص هوسوک . رفتم سمت اتاقش در رو باز کردم + چرا هنوز بیهوشه . سرش رو گذاشتم رو شونه ام و بهش قرص رو دادم دوباره سرشو گذاشتم رو بالشت + وای خدا هوسوک بیدار شه ایندفعه میکشتم که ولی خب تنفس میخاست هیع. نگاهی به صورتش کردم خیلی جذاب بود زدم تو گوشم + نه هاری نباید اینکار رو کنی نمیتونی آیم اوکی _ مطمئنی. پریدم بالا + یا جد سادات تو روحشی دیگه ارع اومدی مثل خودش اذیتم کنی _ نه بهوش اومدم. دستامو بهم چسبوندم همینطور شروع کردمالتماس کردن + ببخشید ببخشید صورتتو دیدم گوه خوردم نکشم کس دیگه ای نبود واقعا مجبور بودم _ بخشیدمت + واقعا _ هوم + خودتی _ هوم + پدر جان خودتی _ پدر ؟ + مگه پدر خونده ام نیستی _ آها ارع واییی انقدر نرو رو اعصابم + چشم آه راستی باید اون...اون زخمت.....رو ببینم _ هوم . پماد برداشتم + خودت خواستیا نزاری تقصیر من _ هوم. لباسشو زد بالا چشمامو بستم _ کجا میزنی . باز کردم دیدم کلا اونطور زخمس + هه هه هه جالب بود. دوباره پماد رو ریختمرو دستم دستم زدم هوسوک تو گلو خندید _ لپ هاشو + ععع تموم شد. پماد رو گذاشتم رو پا تختی + آه...خب...من میرم دیگه چن دقیقه دیگه غذا حاضر میشه _ اوک . در و بستم دست گذاشتم رو لپام + خاک تو سرت هاری......چن روز گذشته و جین برای باز کردن بخيه های هوسوک رفته بالا بعد چن مین با هوسوک اومد بیرون هوسوک همبا ماسک بود چطوری نفس کمنمیاره + سلام آقای کیم . جین: آقای کیم ؟ + بله مگه فامیلتون نیس . جین: با ادب شدی + بگذریم این دارو رو جا گذاشته بودین هفته ی پیشی . جین: ممنون خب هوسوک دوباره میگم حواست باشه جایی از تدارکات امشب تو باغ مشکل نداشته باشه یارو دقتش زیاده _ به من که نمیرسه . جین: به به فعلا خداحافظ + بای . سوالی نگاهی به هوسوک کردم _ چیه + هیچی _ حتما دربارهی حرف جین هس . داشت میرفت بالا همراهش رفتم همینطور توضیح میداد رفتیم اتاق کارش _ خب این یارو سهم با ما شریک شده و خوب پیش رفته و ما هم به مناسبتش جشن داریم تو باغ و ساعت هفت میرسن اینجا و تو باید قبلش آماده باشی + چرا _ به عنوان نامزدم + مگه بچت نیستم چرا نامزدت . چشم غره ای رفت دیگه چیزی نگفتم _ لباس از قبل انتخاب کردم و یه میکاپ آرتیست میاد پیشت + باشه _ میتونی بری . امروز قرار بود هیونا رو ببینم رفتم پشت باغ + اومدی ¥ ارع + چرا انقدر خسته ای ¥ بخاطر جشنامشب باید کلی کار کنیم میدونی دربارش + بهم گفته . قضیه رو بهش گفتم ¥ که اینطور خب من برم واگرنه اون زن قلدره......
جیمین: تموم شد خیلی تاثیر گذار بود . تهیونگ: نگاه اصلا بهش بگو قضیه چیه _ گایز خودم یه فکری میکنم . پسرا رفتن بیرون.
هاری ویو:
حوصله ام سر رفته بود آجوما گفت برم انبار رو راست و ریست کنم انبار خیلی بزرگی بود اما برای صرف وقت فعلا اینکار رو میکنم....+ وایییی قرص هوسوک . رفتم سمت اتاقش در رو باز کردم + چرا هنوز بیهوشه . سرش رو گذاشتم رو شونه ام و بهش قرص رو دادم دوباره سرشو گذاشتم رو بالشت + وای خدا هوسوک بیدار شه ایندفعه میکشتم که ولی خب تنفس میخاست هیع. نگاهی به صورتش کردم خیلی جذاب بود زدم تو گوشم + نه هاری نباید اینکار رو کنی نمیتونی آیم اوکی _ مطمئنی. پریدم بالا + یا جد سادات تو روحشی دیگه ارع اومدی مثل خودش اذیتم کنی _ نه بهوش اومدم. دستامو بهم چسبوندم همینطور شروع کردمالتماس کردن + ببخشید ببخشید صورتتو دیدم گوه خوردم نکشم کس دیگه ای نبود واقعا مجبور بودم _ بخشیدمت + واقعا _ هوم + خودتی _ هوم + پدر جان خودتی _ پدر ؟ + مگه پدر خونده ام نیستی _ آها ارع واییی انقدر نرو رو اعصابم + چشم آه راستی باید اون...اون زخمت.....رو ببینم _ هوم . پماد برداشتم + خودت خواستیا نزاری تقصیر من _ هوم. لباسشو زد بالا چشمامو بستم _ کجا میزنی . باز کردم دیدم کلا اونطور زخمس + هه هه هه جالب بود. دوباره پماد رو ریختمرو دستم دستم زدم هوسوک تو گلو خندید _ لپ هاشو + ععع تموم شد. پماد رو گذاشتم رو پا تختی + آه...خب...من میرم دیگه چن دقیقه دیگه غذا حاضر میشه _ اوک . در و بستم دست گذاشتم رو لپام + خاک تو سرت هاری......چن روز گذشته و جین برای باز کردن بخيه های هوسوک رفته بالا بعد چن مین با هوسوک اومد بیرون هوسوک همبا ماسک بود چطوری نفس کمنمیاره + سلام آقای کیم . جین: آقای کیم ؟ + بله مگه فامیلتون نیس . جین: با ادب شدی + بگذریم این دارو رو جا گذاشته بودین هفته ی پیشی . جین: ممنون خب هوسوک دوباره میگم حواست باشه جایی از تدارکات امشب تو باغ مشکل نداشته باشه یارو دقتش زیاده _ به من که نمیرسه . جین: به به فعلا خداحافظ + بای . سوالی نگاهی به هوسوک کردم _ چیه + هیچی _ حتما دربارهی حرف جین هس . داشت میرفت بالا همراهش رفتم همینطور توضیح میداد رفتیم اتاق کارش _ خب این یارو سهم با ما شریک شده و خوب پیش رفته و ما هم به مناسبتش جشن داریم تو باغ و ساعت هفت میرسن اینجا و تو باید قبلش آماده باشی + چرا _ به عنوان نامزدم + مگه بچت نیستم چرا نامزدت . چشم غره ای رفت دیگه چیزی نگفتم _ لباس از قبل انتخاب کردم و یه میکاپ آرتیست میاد پیشت + باشه _ میتونی بری . امروز قرار بود هیونا رو ببینم رفتم پشت باغ + اومدی ¥ ارع + چرا انقدر خسته ای ¥ بخاطر جشنامشب باید کلی کار کنیم میدونی دربارش + بهم گفته . قضیه رو بهش گفتم ¥ که اینطور خب من برم واگرنه اون زن قلدره......
۵۴.۱k
۲۵ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.