My cute introvert
My cute introvert
p18
+دوسش دارم میفهمی؟
من از یونگ سو متنفرم
~میدونم، میدونم ولی راهی نداری، حتی اگه مامان بفهمه یه دوست داری که پسره نمیزاره برگردی خونه خودت
+اگه کسی مانعم بشه، جدی میگم، فرار میکنم
~از کجا میدونی اونم دوست داره؟
گریم شدت گرفت.
~"دساشو باز میکنه"
رفتم کمرشو چسبیدم و موهامو نوازش کرد.
~مطمعنم اونم دوست داره، کی میتونه عا**شق دختر به این کیوتی نشه؟
+اگه... از من خوشش ن... یومده باشه چی؟ "هق هق"
بوسه ای روی موهام زد.
~نه، مطمعنم اونم دوست داره
حدود چند مین بغل ته بودم.
+مرسی ته، واقعا قوت قلب گرفتم
م: ترشیده مامان بیااااا
+مطمعنم باز میخاد راجب یونگ سو حرف بزنه
+ته توروخدا تو هم باهام بیا
~باشه، بریم
+چیزی شده مامان؟
م: ته، میشه یکم منو ا.تو تنها بزاری؟
دستشو فشار دادم که نره.
~بیخیال مامان، دوتامون که میدونیم میخای چی بگی
م: چی میخام بگم؟
~یونگ سو
با شنیدن اسم یونگ سو اشکام ریخت.
ته همونجوری که با مامان حرف میزد پشتمو ناز میکرد.
واقعا حس کردم حرفاشونو نمیشنوم.
یعنی چی؟ عشق یکطرفه؟ ازدواج اجباری؟چرا
واقعا؟
این حق منه؟
نه، نیست...
مطمعنم نیست...
+مامان من از یونگ سو متنفرم "بلند"
بی توجه به اون جمع متشنج، به سمت اتاق رفتم.
رو تخت خودمو انداختم و اشکام سر خورد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
خمالی^_^
چون حمایت نمیکولید شرط میذارم.
ˡᵃⁱᵏ¹⁰
ᵏᵃᵐᵉⁿᵗ¹⁰
p18
+دوسش دارم میفهمی؟
من از یونگ سو متنفرم
~میدونم، میدونم ولی راهی نداری، حتی اگه مامان بفهمه یه دوست داری که پسره نمیزاره برگردی خونه خودت
+اگه کسی مانعم بشه، جدی میگم، فرار میکنم
~از کجا میدونی اونم دوست داره؟
گریم شدت گرفت.
~"دساشو باز میکنه"
رفتم کمرشو چسبیدم و موهامو نوازش کرد.
~مطمعنم اونم دوست داره، کی میتونه عا**شق دختر به این کیوتی نشه؟
+اگه... از من خوشش ن... یومده باشه چی؟ "هق هق"
بوسه ای روی موهام زد.
~نه، مطمعنم اونم دوست داره
حدود چند مین بغل ته بودم.
+مرسی ته، واقعا قوت قلب گرفتم
م: ترشیده مامان بیااااا
+مطمعنم باز میخاد راجب یونگ سو حرف بزنه
+ته توروخدا تو هم باهام بیا
~باشه، بریم
+چیزی شده مامان؟
م: ته، میشه یکم منو ا.تو تنها بزاری؟
دستشو فشار دادم که نره.
~بیخیال مامان، دوتامون که میدونیم میخای چی بگی
م: چی میخام بگم؟
~یونگ سو
با شنیدن اسم یونگ سو اشکام ریخت.
ته همونجوری که با مامان حرف میزد پشتمو ناز میکرد.
واقعا حس کردم حرفاشونو نمیشنوم.
یعنی چی؟ عشق یکطرفه؟ ازدواج اجباری؟چرا
واقعا؟
این حق منه؟
نه، نیست...
مطمعنم نیست...
+مامان من از یونگ سو متنفرم "بلند"
بی توجه به اون جمع متشنج، به سمت اتاق رفتم.
رو تخت خودمو انداختم و اشکام سر خورد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
خمالی^_^
چون حمایت نمیکولید شرط میذارم.
ˡᵃⁱᵏ¹⁰
ᵏᵃᵐᵉⁿᵗ¹⁰
۱.۰k
۰۵ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.