عــشق ناخـواستـه part 82
دایون ـ راستی من حوس لواشک کردم میشه بری برام بخری
هوسوک ـ. باشه عصر برات می خرم
دایون ـ نه من الا می خوام
هوسوک ـ نگه بچه ای بعدا برات میگیرم
دایون. هوسوک برو گوشیمو بیار
هوسوک ـ صبر کن الا میارم
چند ثانیه بعد
هوسوک ـ بیا اینم گوشیت
گوشی و داد به دایون
دایون ـ به بابات بگم یا میری برام بگیری
هوسوک ـ نه بیبی من یکم امروز زیادی گوه می خورم الا میرم برات به عالمه لـواشک میگیرم
دایون ـ افرین چاگیا
هوسوک رفت یه سوپر مارکت نزدیک و یه عالمه لواشک و تنقلات جور وا جور گرفت و برای دایون اورد دایون هم مثل گاو شروع به خوردن کرد
از زبان دایون
نمیدونم چرا اینقدر گشنم میشه تازه یه عالنه جاجامیونگ خوردم ولش کن
بهد از چند مین هوسوک با یه عالمه تنقلاد اومد و منم شروع کردم به خوردنشون
بدبخت هوسوک همش داشت بهم نگاه می کرد فکر کنم دلش می خواست
دایون ـ راستی هوسوک برو نهار درست کن من گشنمه
هوسوک. نگاه کن الا اینقدر می خوری بعد چاق شی من طلاقت میدما
دایون ـ اگه جرعت داری طلاقم بده ببینم چند منی
فعلا هم به جای این حرف ها برو برام یه چیزی درست کن دارم از گشنگی میمیرم
هوسوک ـ. مگه من چی هستم بزار برم چندنا اشپز خوب استخدام کنم من نمی کشم هر روز برات غذا درست کنم
دایون ـ برای من فرقی نمی کنه فقط اینو بدون که من گشنمه
هوسوک ـ صبر کن من برای نهار از یه رستوران خیلی معروف می خوام غذا سفارش بدم
دایون ـ اره باهات موافقم
هوسوک هم یه اشپز خیلی حرفه ای استخدام کرد و از یه رستوران خیلی معروف هم غذا برای نهار سفارش داد
و خودش هم با دایون مشغول ذیدن فیلم بودن تا غذا ها بیاد
خوب دیگه برای امروز بسه فردا بازم پارت میزارم
هوسوک ـ. باشه عصر برات می خرم
دایون ـ نه من الا می خوام
هوسوک ـ نگه بچه ای بعدا برات میگیرم
دایون. هوسوک برو گوشیمو بیار
هوسوک ـ صبر کن الا میارم
چند ثانیه بعد
هوسوک ـ بیا اینم گوشیت
گوشی و داد به دایون
دایون ـ به بابات بگم یا میری برام بگیری
هوسوک ـ نه بیبی من یکم امروز زیادی گوه می خورم الا میرم برات به عالمه لـواشک میگیرم
دایون ـ افرین چاگیا
هوسوک رفت یه سوپر مارکت نزدیک و یه عالمه لواشک و تنقلات جور وا جور گرفت و برای دایون اورد دایون هم مثل گاو شروع به خوردن کرد
از زبان دایون
نمیدونم چرا اینقدر گشنم میشه تازه یه عالنه جاجامیونگ خوردم ولش کن
بهد از چند مین هوسوک با یه عالمه تنقلاد اومد و منم شروع کردم به خوردنشون
بدبخت هوسوک همش داشت بهم نگاه می کرد فکر کنم دلش می خواست
دایون ـ راستی هوسوک برو نهار درست کن من گشنمه
هوسوک. نگاه کن الا اینقدر می خوری بعد چاق شی من طلاقت میدما
دایون ـ اگه جرعت داری طلاقم بده ببینم چند منی
فعلا هم به جای این حرف ها برو برام یه چیزی درست کن دارم از گشنگی میمیرم
هوسوک ـ. مگه من چی هستم بزار برم چندنا اشپز خوب استخدام کنم من نمی کشم هر روز برات غذا درست کنم
دایون ـ برای من فرقی نمی کنه فقط اینو بدون که من گشنمه
هوسوک ـ صبر کن من برای نهار از یه رستوران خیلی معروف می خوام غذا سفارش بدم
دایون ـ اره باهات موافقم
هوسوک هم یه اشپز خیلی حرفه ای استخدام کرد و از یه رستوران خیلی معروف هم غذا برای نهار سفارش داد
و خودش هم با دایون مشغول ذیدن فیلم بودن تا غذا ها بیاد
خوب دیگه برای امروز بسه فردا بازم پارت میزارم
۱۰.۰k
۰۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.